اهل بیت (عربی: أهلُ الْبَیت) خاندان پیامبر اسلام(ص) هستند. کلمه اهل بیت در روایات، در چند معنای مختلف به کار رفته است و در ادبیات شیعی، برای امام علی(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و نه امام معصوم از فرزندان امام حسین(ع) استفاده میشود. در آیه تطهیر و آیه مودت تعبیر اهل البیت […]
اهل بیت (عربی: أهلُ الْبَیت) خاندان پیامبر اسلام(ص) هستند. کلمه اهل بیت در روایات، در چند معنای مختلف به کار رفته است و در ادبیات شیعی، برای امام علی(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و نه امام معصوم از فرزندان امام حسین(ع) استفاده میشود.
در آیه تطهیر و آیه مودت تعبیر اهل البیت به کار رفته و بر پاکی و وجوب محبت آنها تصریح شده است. پیامبر اسلام(ص) نیز در احادیثی مانند حدیث سفینه و حدیث ثقلین از جایگاه والای اهل بیت در دین اسلام سخن گفته است.
بنابر اعتقاد شیعه اهل بیت دارای مقام عصمت هستند و از نظر تقوا و دیگر فضیلتها از همه اصحاب پیامبر(ص) برترند. مودت اهل بیت علیهم السلام بر مسلمانان واجب است و ولایت و رهبری جامعه اسلامی بر عهده آنهاست و مسلمانان باید در همه آموزههای دینی، اهل بیت را مرجع خود بدانند.
خاندان پیامبر(ص) در بیان امیرالمؤمنین(ع)
آنان دانش را زنده کنندهاند، و نادانی را میراننده، بردباریشان شما را از دانش آنان خبر دهد و برون آنان از نهان و خاموش بودنشان از حکمت بیان. نه با حق ستیزند و نه در آن خلاف دارند، ستونهای دیناند و پناهگاهها – که مردمان را – نگاه میدارند. حق به آنان به جای خود بازگردید، و باطل از آنجا که بود رانده شد و زبانش از بن برید. دین را چنانکه باید، دانستند و فراگرفتند و به کار بستند، نه که تنها آن را شنفتند و به دیگران گفتند که راویان دانش بسیارند، لیکن پاسداران آن اندک به شمار.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۲۳۹، ص۲۶۸
مفهومشناسی
در کتب لغت عرب، کلمه «اهل» بر نوعی رابطه و پیوند میان یک انسان با انسان یا چیز دیگری دلالت میکند؛ برای نمونه، در عربی، همسر را اهل مرد میشمارند، امت هر پیامبری اهل اویند و ساکنان خانه یا شهر، اهل خانه یا شهرند. همچنین، پیروان هر دین و آیینی اهل آن دیناند.[۱] اهل بیت در لغت به معنای ساکنان خانه پیامبر(ص)و نزدیکان او است؛ ابن حیان لغت شناس معروف اهل بیت را خواص شخص معنا کرده است وی می گوید: «أهل الرجل: زوجه، و أخص الناس به».[۲] اهل بیت در اصطلاح و عرف مسلمانان معنای خاصی دارد.[۳]
واژه آل در اصل «اهل» بوده که حرف هاء به همزه و سپس به الف تبدیل شده است[۴]. کاربرد واژه «آل» از واژه «اهل» محدودتر است؛ زیرا آل به زمان و مکان و حرفه و مانند آن اضافه نشده و به انسان اختصاص دارد و در مورد انسان نیز تنها به انسانهایی که جایگاه ویژهای برای او دارند، اضافه میشود؛ مانند آل ابراهیم، آل عمران، آل فرعون[۵].
اهل بیت در قرآن
کلمه اهل بیت در قرآن در سه آیه به کار رفته است:
در آیه۷۳ سوره هود که مربوط به حضرت ابراهیم (ع) و همسر اوست: «قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکُمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ».
در آیه ۱۲ قصص که مربوط به خاندان موسی (ع) است: «فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیتٍ یکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ»
در آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر معروف است. خداوند خطاب به پیامبر و خاندان او فرموده است: «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً: خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
[نمایش]
خاندان پیامبر (ص)
اهل بیت در روایات
در احادیث نبوی
واژه اهل بیت در احادیث نبوی چهار کاربرد مختلف دارد که میتوان آنها را کاربردهای: اعم، عام، خاص و أخصّ نامید.
کاربرد اعم آن، حتی کسانی که هیچ گونه پیوند خویشاوندی نسبی یا سببی با پیامبر ندارند را شامل میشود. آنان مسلمانانیاند که در پیروی از پیامبر (ص) صادق و ثابت قدمند. چنان که پیامبر (ص) سلمان فارسی[۶]و ابوذر غفاری[۷]را از اهل بیت به شمار آورده است، در برخی روایات اهل بیت بر افراد دیگری نیز اطلاق شده است که اسامه بن زید[۸] و واثله بن اسقع[۹] از آن جمله است.
کاربرد عام اهل بیت همه خویشاوندان نسبی پیامبر (ص) را دربرمیگیرد، یعنی کسانی که صدقه واجب (زکات) بر آنان حرام شده است.[۱۰] در حدیث دیگری، تعبیر اهل بیت در خصوص عباس عموی پیامبر و فرزندان او نیز به کار رفته است[۱۱].
کاربرد خاصّ اهل بیت مربوط به همسران پیامبر(ص) است. بدون شک، همسران پیامبر (ص) مطابق معنای لغوی و عرفی، اهل بیت پیامبرند، مقصود از بیت در این جا، بیت سُکنی (محل سکونت) است، نه بیت نَسَب یا نبوت.
کاربرد أخصّ اهل بیت به گروهی از خاندان پیامبر (ص) اختصاص دارد که از ویژگی عصمت برخوردارند. مصداق آن در روایاتِ مربوط به آیه تطهیر و آیه مباهله، اصحاب کساء یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند.[۱۲] و در احادیثی مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آنها که بر وجود اهل البیت در همه زمانها دلالت دارد، علاوه بر اصحاب کساء، امامان معصوم از دودمان امام حسین (علیهالسلام) نیز مصداق اهل بیت هستند.[نیازمند منبع]
در احادیث امامان
در احادیث ائمه (علیهم السلام) نیز اهل بیت در سه معنا به کار رفته است:
کاربرد عامّ که مؤمنان راستین را شامل میشود چنان که امام صادق فرموده است: “هر کس پرهیزکار و صالح باشد از ما اهل بیت است[۱۳]. امام (ع) به دو آیه از قرآن کریم بر این معنا استشهاد کرده است: (ومن یتولّهم منکم فإنّه منهم) ; و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود[۱۴]، (فمن تبعنی فإنّه منّی) ; پس هر که از من پیروی کند، بی گمان او از من است[۱۵].
کاربرد خاصّ آن به خویشاوندان پیامبر (ص) اختصاص دارد. چنان که امیرالمؤمنین فرموده است: “هرگاه در جنگ با دشمنان اسلام کار سخت میشد و مردم از مقابله با دشمن خودداری میکردند، پیامبر (ص) اهل بیت خود را به کارزار میفرستاد، عبیده بن حارث در جنگ بدر، حمزه در جنگ احد و جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسیدند[۱۶].
کاربرد اخصّ آن به آن دسته از خویشاوندان پیامبر (ص) اختصاص دارد که از مقام و منزلت ویژهای برخوردارند و گفتار و رفتار آنان ملاک حق و راهنمای حقیقت است. چنان که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرموده است: «به اهل بیت پیامبرتان بنگرید و به سمت و سوی حرکت آنان ملتزم باشید و از آنان پیروی کنید، زیرا آنان هرگز شما را از مسیر هدایت خارج نکرده و به گمراهی باز نمیگردانند، نه از آنان پیشی بگیرید که گمراه خواهید شد، و نه از آنان فاصله بگیرید که هلاک خواهید شد.»[۱۷]. امام حسن مجتبی (علیهالسلام) خطاب به اهل عراق فرمود: «ما اهل بیتی هستیم که خداوند آیه تطهیر[۱۸] را درباره آنان نازل فرموده است.»[۱۹]. روایات در این خصوص بسیار است.
از دو معنای اخیر، در کتابهای شیعه معنای دوم رایجتر است و هرگاه عبارت اهل بیت بدون قرینه به کار برده شود، به احتمال قوی معنای سوم مد نظر است.
عصمت اهل بیت
نوشتار اصلی: عصمت
بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از آیه تطهیر به دست میآید. این آیه اهل بیت را کسانی معرفی میکند که خداوند اراده کرده هر گونه پلیدی را از آنان دور سازد. کلمه “إنّما” در آیه، و روایات شأن نزول بیانگر این است که این مسئله از ویژگیهای اهل بیت است، و به آنان اختصاص دارد.
حدیث ثقلین نیز که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد[۲۰] بر عصمت اهل بیت پیامبر (ص) (به معنای اخصّ آن) دلالت میکند، زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان “ثقل اصغر” در کنار قرآن که “ثقل اکبر” است قرار گرفته و دو میراث گرانبهای پیامبر (ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند گمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کریم کلام خداوند است و هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه ندارد: (لا یأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ) و هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سویش نمیآید (فصلت:۴۲)؛ بنابراین، اهل بیت پیامبر (ص) نیز که در کنار قرآن قرار گرفتهاند، از خطا بری هستند و هیچگونه انحرافی در آنان راه نخواهد داشت و تمسک به آنان مانع گمراهی انسان است.
به اعتقاد برخی از عالمان اهل سنّت در عصمت اخلاقی و عملی اهل بیت یعنی حضرت زهرا (س) و امامان دوازده گانه شیعه (ع) شکی نیست، و جز انسان نادانی که منکر اسلام باشد در آن تردید نمیکند، آنچه مورد اختلاف است، عصمت علمی آنان است[۲۱]، ولی با توجه به این که حدیث ثقلین تمسک به اهل بیت در حوزه دین را مانع از ضلالت میداند، عصمت علمی آنان نیز به روشنی به دست میآید.
برتری اهل بیت
نوشتار اصلی: برتری اهل بیت علیهم السلام
روایات متعددی بر برتری اهل بیت (ع) دلالت دارند، از جمله از حدیث ثقلین برتری اهل بیت پیامبر (ص) بر دیگران نیز به روشنی به دست میآید، زیرا پیامبر (ص) آنان را در کنار قرآن قرار داده است، قرآن را ثقل اکبر و اهل بیت را ثقل اصغر نامیده است، و فرد دیگری را در ردیف قرآن قرار نداده است. بنابراین همان گونه که قرآن کریم بر مسلمانان برتری دارد، اهل بیت نیز، از دیگران برترند.
آیه مباهله نیز بر برتری اصحاب کساء بر دیگر صحابه پیامبر دلالت میکند، زیرا بر اساس این آیه، پیامبر (ص) از جانب خداوند مأموریت یافته است تا از میان کودکان، مردان و زنان مسلمان افرادی را برای مباهله با نصرانیهای نجران با خود همراه نماید. و پیامبر (ص) از مردان، حضرت علی (ع) و از زنان، حضرت زهرا (س) و از کودکان، حسن و حسین (ع) را برگزید. بدون شک برای مباهله کسانی برگزیده میشوند که از نظر ایمان و قرب به خداوند از جایگاه بالایی برخوردار باشند.[۲۲]
ابوریاح، خدمت کار امّ سلمه از پیامبر (ص) روایت کرده که اگر در روی زمین افرادی گرامیتر از علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) وجود داشت خداوند به من دستور میداد که به واسطه آنان مباهله کنم، لکن خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترین افرادند.[۲۳]
برتری اهل بیت از آیات و روایات دیگری مانند آیه مودت (شوری:۲۳) حدیث سفینه، حدیث باب الحطه، حدیث نجوم و مانند آنها نیز به دست میآید.
در گفتار برخی از علمای شیعه آمده است که امامان معصوم از نظر مقام و حقیقت، از تمام انبیای گذشته به جز حضرت محمد(ص) برترند؛ اگرچه از نظر جسمانی، در این دنیا پس از انبیا آمدهاند. این اعتقاد بر اساس روایات متعددی است.[۲۴] قرآن کریم نیز مقام امامت را چنین بر مقام پیامبری برتری میدهد[۲۵] حضرت ابراهیم(ع) ابتدا پیامبر بود، سپس خداوند پس از آزمودن او، او را امام قرار داد و مقامی بالاتر بخشید.
مرجعیت علمی اهل بیت
در حدیث ثقلین
حدیث ثقلین بیانگر مرجعیت علمی اهل بیت است، زیرا پیامبر (ص) از مسلمانان خواسته است که به قرآن و عترت او تمسک جویند تا گمراه نشوند.
نخستین و اساسی ترین منبع و مرجع علمی مسلمانان قرآن کریم است و پس از آن سنت پیامبر(ص) قرار دارد، و نقش اهل بیت در این باره این است که ترجمان قرآن و حافظان و ناقلان سنّت پیامبرند، بدون شک پیامبر (ص) بخش عظیمی از حقایق و معارف قرآن را برای مردم بیان کرد، ولی بخش دیگری را که شرایط بیان آنها فراهم نبود، یا مصلحت این بود که در زمانهای بعد بیان شود را به عترت معصوم خود سپرد تا آنان آن را بیان کنند.[۲۶] حاصل آن که: حفظ کامل آنچه توسط پیامبر (ص) بیان شده بود و تبیین آنچه بیان نشده بود به اهل بیت پیامبر سپرده شد.
راه شناخت درست قرآن و سنت پیامبر (ص) تمسک به اهل بیت پیامبر (ص) است، و بدین صورت آنان مرجع علمی مسلمانان در شناخت معارف و احکام دین میباشند.
ملاعلی قاری از علمای اهل سنت گفته است: «اهل بیت غالباً به صاحب بیت و احوال او از دیگران آگاه ترند، بنابراین، مراد از اهل بیت دانشمندان آنان و آگاهان به سیره پیامبر (ص) و واقفان بر راه و روش او، و دانایان به حُکم و حکمت او میباشد، به این جهت است که شایستگی آن را دارند که دوشادوش کتاب خدای سبحان قرار گیرند.»[۲۷]
ابن حجر هیتمی نیز گفته است: “پیامبر (ص) بدان جهت قرآن و عترت را ثِقل نامیده است که ثِقل به چیزی که گرانبها و دارای اهمیت است گفته میشود، و قرآن و عترت این گونهاند، زیرا هر دو معدن علوم لدنی و اسرار و حکمتهای عالی و احکام شرعیاند، بدین جهت بر تمسک به آن دو و فراگیری معرفت از آن دو تحریض و تأکید شده است. این تشویق و تأکید در مورد عترت مخصوص کسانی است که کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) را میشناسند، و آنها هستند که تا قیامت از قرآن جدا نخواهند شد”[۲۸].
در آیه تطهیر
نوشتار اصلی: آیه تطهیر
قرآن کریم در آیه تطهیر (احزاب:۳۳) اهل بیت پیامبر (ص) را به عنوان کسانی که خداوند آنان را از هرگونه پلیدی پاک کرده است معرفی نموده و از سوی دیگر یادآور شده است که حقایق متعالی و معارف مکنون قرآن را جز انسانهای مطهّر از پلیدیها درک نمیکنند[۲۹] همان گونه که طهارت شرعی، شرط تماس بدن انسان با ظاهر قرآن است، طهارت روح و جان از رذایل نیز شرط فهم معارف و حقایق قرآن است، و هر چه معارف و حقایق لطیفتر و عمیقتر باشد، فهم آن به طهارت روحی بالاتر و عمیقتری نیاز دارد، و عالیترین آن ملازم با عصمت است.[۳۰] بنابراین، معارف و حقایق قرآن را به طور کامل و عمیق جز پیامبر (ص) و اهل بیت معصوم او کسی نمیداند، و برای درک این حقایق باید به آنان رجوع کرد.
امام صادق (علیهالسلام) فرموده است:حقایق مربوط به گذشته و آینده و احکامی که حق و باطل را در مورد زندگی بشر از هم جدا میسازد، در قرآن وجود دارد، و ما آن را میدانیم.[۳۱]. همچنین فرموده است: «ما راسخان در علم هستیم و تأویل قرآن را میدانیم»[۳۲]، احادیثی که از امامان اهل بیت (ع) در این باره روایت شده فراوان است.
وجوب پیروی از اهل بیت
در حدیث ثقلین
از حدیث ثقلین ، وجوب پیروی از اهل بیت نیز به روشنی به دست میآید، زیرا در این حدیث، نجات امت از گمراهی منوط به تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر(ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به قرآن به شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است درآویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به کار بست.
در آیه اولو الامر
خداوند در آیه اولی الامر اطاعت از خود و رسول خود و اولو الامر را واجب کرده است: “أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ” خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را[۳۳]. با توجه به این که «اولی الأمر» بر «الرسول» عطف شده است، بدون این که فعل «أطیعوا» تکرار شود، معلوم میشود که ملاک وجوب اطاعت از اولی الأمر همان ملاک وجوب اطاعت از رسول خداست و اطاعت رسول خدا بدان جهت که رهبری الهی است و از مقام عصمت برخوردار است واجب گردیده و اگر او معصوم نبود، اطاعت از او بدون هیچ قید و شرطی واجب نمیشد، این مطلب در مورد اولی الأمر نیز جاری است، و آنان نیز به دلیل این که از صفت عصمت برخوردارند در آیه اطاعتشان به صورت مطلق واجب شده است.
بنابراین، آیه اولی الأمر علاوه بر معصوم بودن کسانی که پس از پیامبر (ص) در رهبری جامعه اسلامی جانشین او میباشند، بر وجوب اطاعت از آنان نیز دلالت میکند.
از طرفی آیه تطهیر و روایات مربوط به آن مصادیق اولی الأمرِ معصوم را معرفی کرده است، آنان چنان که گذشت اصحاب کساء هستند. پس، اطاعت از اهل بیت معصوم پیامبر (ص) به عنوان متولیان امر هدایت و رهبری امت اسلامی پس از آن حضرت، واجب است.
در حدیث سفینه
حدیث سفینه نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت دلالت میکند، زیرا در این حدیث پیامبر(ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان نجات یافت، و هر کس از داخل شدن به آن سرباز زد هلاک گردید.
ابن حجر مکی گفته است: “وجه تشبیه آنان به کشتی نوح این است که هر کس به خاطر تشکر از کسی که این شرافت را به آنان اعطا کرده است، آنها را دوست بدارد و عظیم شمارد و هدایت دانشمندان آنان را بگیرد و به کار بندد از تاریکی مخالفتها نجات یافته و هر کس با آنان مخالفت کند در دریای کفران نعمت و پرتگاههای طغیان هلاک خواهد شد”.[۳۴]. وی درباره سند حدیث سفینه گفته است: “این حدیث از طُرُق مختلف که برخی از آنها برخی دیگر را تقویت میکند، روایت شده است”[۳۵].
مودّت و محبّت اهل بیت
نوشتار اصلی: مودت اهل بیت علیهم السلام
در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نمیتوان تردید کرد.
در آیه مودت “قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی“ (شوری/۲۳) دوستی خویشاوندان پیامبر (ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قُربی (خویشاوندان) در این آیه همان کسانیاند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است.
ابن حجر مکی پس از نقل روایات مربوط به وجوب محبّت اهل بیت گفته است: “از احادیث پیشین وجوب محبّت اهل بیت و حرمت شدید بغض نسبت به آنان معلوم شد. بیهقی و بغوی و دیگران بر وجوب محبت آنان تصریح کردهاند و شافعی در ابیاتی که از او نقل شده به آن تصریح کرده است، چنان که گفته است:[۳۶]
“یا أهلَ بیتِ رسولِ اللّهِ حُبُّکُم….. فَرضٌ مِنَ اللّهِ فِی القرآنِ أنزَلَهُ“
فخرالدین رازی بر وجوب محبت اهل بیت این گونه استدلال کرده است: “شکی نیست که پیامبر (ص) علی، فاطمه، حسن و حسن (ع) را دوست میداشت، بر این اساس، این عمل بر همه امت واجب است زیرا خداوند فرموده است: و از او پیروی کنید تا هدایت شوید (اعراف۱۵۸). و نیز فرموده است: بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد. و نیز فرموده است: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ.”[۳۷].
از مجموع آیات مربوط به مزد رسالت پیامبر (ص) به دست میآید که وی هیچ گونه مزد مادی و غیر مادی که به خود او بازگردد از مسلمانان نخواسته است، و اگر هم مودّت اهل بیت خود را به عنوان مزد رسالت خویش مطرح کرده است، در واقع به خود آنان باز میگردد: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ: بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواستهام، برای خود شماست. اجر من فقط بر خداوند است».[۳۸]
ولایت و رهبری اهل بیت
ولایت و رهبری اهل بیت دلایل عقلی و نقلی بسیاری دارد.
از نظر عقل و با توجه به فلسفه امامت، عصمت یکی از مهمترین شرایط امام است. آیاتی از قرآن نیز بر این مطلب دلالت میکند (ر.ک: آیه اولی الأمر و آیه صادقین).
از سوی دیگر، اهل بیت از ویژگی عصمت برخوردارند، بنابراین امامت و رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی (ص) به آنان اختصاص دارد.
علاوه بر این، اطاعت از اهل بیت چنان که گذشت واجب است. دلایل وجوب پیروی از اهل بیت اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به زندگی مسلمانان را شامل میشود و در این جهت تفاوتی میان مسایل عبادی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. به عنوان مثال در آیه اولی الأمر، اطاعت از اولی الأمر همان جایگاه و گسترهای را دارد که اطاعت از پیامبر (ص) دارد. اولی الأمر چنان که بیان گردید از ویژگی عصمت برخوردارند و این ویژگی به اهل بیت پیامبر (ص) اختصاص دارد.
از مباحث مربوط به مودت اهل بیت روشن میشود که مودت جنبه طریقی (مقدماتی) دارد و غرض اصلی این است که مردم راه حق را بشناسند و با پیمودن آن به سعادت و رستگاری برسند، شناخت راه حق و پیمودن آن نیز همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی، عبادی و سیاسی را دربر میگیرد.
نکته درخور توجه در این باره این است که در بسیاری از نقلهای حدیث ثقلین، هم تمسک به اهل بیت بیان شده است و هم ولایت امیرالمؤمنین (ع). به عبارت دیگر در جریان غدیر خم، پیامبر گرامی (ص) هم درباره عترت و اهل بیت خود سخن گفت و مسلمانان را به پیروی از آنان سفارش کرد و هم امیرالمؤمنین (ع) را به عنوان ولی و رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.[۳۹] پیامبر (ص) با این کار نشان داد که ولایت و رهبری امیرالمؤمنین (ع) نخستین گام در جهت تحقق بخشیدن به مفاد حدیث ثقلین است.
نکته دیگر این که در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، از قرآن و اهل بیت با عنوان «خلیفتین» تعبیر شده است: إنّی ترکت فیکم خلیفتین: کتاب اللّه وأهل بیتی[۴۰]، مطابق این حدیث، اهل بیت، جانشینان پیامبرند، و جانشینی آنان همه جانبه است.
در حدیث دیگری پس از بیان این که پیامبر (ص) قرآن و عترت را به عنوان دو میراث گرانبهای خود برای امت اسلامی معرفی کرده این مطلب بیان شده است که «زمین هیچ گاه از اهل بیت خالی نخواهد بود، زیرا اگر چنان شود، زمین بر اهلش خشم خواهد گرفت.» سپس فرمود: «خدایا تو هرگز زمین را از حجت خود خالی نخواهی گذاشت، آنان از نظر تعداد اندک و از نظر منزلت در پیشگاهت بزرگترین مقام را دارند.»[۴۱]. بنابراین، اهل بیت، حجتهای خداوند بر زمیناند، و امامت و رهبری متعلق به حجتهای خداوند است.
گواه دیگر بر این که حدیث ثقلین بر امامت اهل بیت (ع) دلالت میکند این است که امیرالمؤمنین (ع) در مواردی به آن احتجاج کردهاند که روز شوری از آن جمله است.[۴۲].
مورد دیگر، احتجاج با طلحه ، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقّاص است[۴۳]، و مورد دیگر، احتجاج وی در زمان خلافت عثمان و در مسجد پیامبر، در برابر جمعی از صحابه است.[۴۴]
احمد ابن حنبل از ابوهریره روایت میکند که پیامبر (ص) به علی، حسن، حسین و فاطمه علیهم السلام نگریست و گفت: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم/من در جنگم با کسی که شما با او در جنگید و در صلح و آشتیام با کسی که شما با او در صلحید.»[۴۵] از این روایت نیز استفاده میشود که اطاعت از این افراد واجب است.
پانویس
معجم المقاییس فی اللغه، ج۱ ص۹۳; المصباح المنیر، ج۱، ص۳۷; لسان العرب، ج۱، ص۱۸۶; اقرب الموارد، ج۱، ص۲۳; المفردات فی غریب القرآن، ص۲۹; المعجم الوسیط، ج۱، ص۳۱
العین، ج ۴،ص۸۹
المفردات فی غریب القرآن، ص۲۹
لسان العرب، ج۱، ص۱۸۶
المفردات، ص۳۰
مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۸۵، الصواعق المحرقه، ص۲۸۱
مکارم الاخلاق، ص۴۵۹
الصواعق المحرقه، ص۲۸۱
تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۲
صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳، باب فضائل علی بن ابوطالب، حدیث۷
الصواعق، ص۲۸۱
مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۲ـ ۳۳۹; الصواعق المحرقه، ص۲۸۱
دعائم الإسلام، ج۱، ص۶۲
مائده:۵۱
ابراهیم:۳۶
نهج البلاغه،نامه۹
نهج البلاغه، خطبه۹۷
احزاب:۳۳
تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۸
نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار، جلد اوّل
النبراس، ص۵۳۲، حاشیه بحرالعلوم
نهج الحق وکشف الصدق، ص۱۷۹و ۲۱۵ ۲۱۶; اللوامع الإلهیه، ص۵۱۵; دلائل الصدق، ج۲، ص۱۳۲ـ ۱۳۳
ینابیع الموده، ص۲۸۷
به طور مثال ر.ک: حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۱۲۵
بقره: ۱۲۴
اصل الشیعه واصولها، ص۱۶۲
المرقاه فی شرح المشکاه، ج۵، ص۶۰۰
الصواعق المحرقه، ص ۱۸۹
واقعه:۷۷ـ۷۹
المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۳۷
اصول کافی، ج۱، باب الرد إلی الکتاب والسنّه، حدیث۹
اصول کافی، ج ۱، باب الراسخین فی العلم، حدیث۱
نساء:۵۹
الصواعق المحرقه، ص۱۹۱
الصواعق المحرقه، ص۱۹۱
الصواعق المحرقه، ص۲۱۷
التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۶
سبأ: ۴۷.
ینابیع الموده، ص۳۶ـ ۴۰
المسند، ج۵، ص۱۸۱; مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳; فیض القدیر، ج۳، ص۱۴; کنزالعمال، ج۱، ص۱۶۶; نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۸۴ـ ۲۸۵
ینابیع المودّه، ص۲۷
مناقب ابن مغازلی، ص۱۱۲
ینابیع الموده، ص۴۳
ینابیع الموده، ص۱۳۷
احمد ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۲، تحقیق: وصی الله بن محمدعباس، مکه: جامعه ام القری، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ص ۷۶۷.
منابع
نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷.
نهج البلاغه، بیروت: صبحی صالح، ۱۳۸۷ش.
اصل الشیعه وأصولها، کاشف الغطاء، محمدحسین، المطبعه العربیه، القاهره، ۱۳۷۷ش.
اصول کافی، کلینی رازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، المکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ق.
اقرب الموارد، شرتونی، سعید الخوری، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۰۳ق
تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر دمشقی، اسماعیل،دارالاندلس، بیروت، ۱۴۱۶هـ.ق
تفسیر طبری، طبری، محمد بن جریر، ضبط و تعلیق محمود شاکر، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱هـ.ق
دعائم الاسلام، ابوحنیفه مغربی، نعمان بن محمد، قاهره، دارالمعارف
دلائل الصدق، المظفر، محمدحسن، مکتبه الذجاج، تهران
شرح المقاصد، تفتازانی، سعدالدین، مسعود بن عمر، دارالمعارف العثمانیه، پاکستان
شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، عبدالله بن عبدالله، تحقیق محمدباقر محمودی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق
صحیح مسلم، نیشابوری، مسلم بن حجاج، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث الاسلامی، بیروت
الصواعق المحرقه، هیثمی مکی، ابن حجر، المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۲۵ق.
فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، مناوی، محمد عبدالرؤوف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶هـ.ق.
کفایه الطالب، گنجی شافعی، محمد بن یوسف، تهران، داراحیاء تراث اهل البیت (علیهم السلام).
کنزالعمال، متقی هندی، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ق.
لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، ۲۰۰۰م.
اللوامع الالهیه، فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۷۸م.
مجمع الزوائد، هیثمی، علی بن ابی بکر، بیروت، دارالکتاب العربی.
المرقاه فی شرح المشکاه، ملاعلی قاری،
المسند، ابن حنبل، احمد بن محمد، دارالحدیث، قاهره، ۱۴۱۶ق.
مشکل الآثار، طحاوی، ابوجعفر، دار صادر، بیروت.
المصباح المنیر، فیولی، احمد بن محمد، قاهره، بی تا.
المعجم الوسیط، ابراهیم مصطفی و دیگران، المکتبه الاسلامیه، استانبول، بی تا.
معجم مقاییس فی اللغه، ابن فارس، ابوالحسین احمد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۸هـ.ق
المفردات فی غریب القرآن، راغب، حسین بن محمد، المکتبه المرتضویه، تهران.
مکارم الاخلاق، طبرسی، حسن بن فضل، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۲ق.
مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر، فخرالدین رازی، محمد بن عمر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
مناقب، ابن المغازلی، علی بن محمد، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
المیزان، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق
النبراس، الحافظ محمد، عبدالعزیز، مکتبه حقانیه
نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، میلانی، سید علی، مرکز تبیین و ترجمه و نشر آراء،قم، ۱۴۲۳هـ.
نهج الحق وکشف الصدق، حلّی، ابومنصور جمال الدینن حسن بن یوسف، دارالهجره، قم، ۱۴۱۴ق.
ینابیع الموده، قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
تفسیر نور الثقلین، حویزی، تصحیح وتعلیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم،۱۴۱۲ قمری- ۱۳۷۰ شمسی
پیوند به بیرون
منبع مقاله: دانشنامه کلام اسلامی
دائره المعارف بزرگ اسلامی
ویکی شیعه
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی سایت : کلکسیون طراحی