حسین بن علی بن ابیطالب(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام(ص) هنگام تولد او […]
حسین بن علی بن ابیطالب(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است.
بنابر گزارشهای تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام(ص) هنگام تولد او از شهادتش خبر داد و نام «حسین» را برای او برگزید. رسول خدا، حَسَنَین (امام حسن و امام حسین) را بسیار دوست داشت و همه را به دوست داشتن آن دو سفارش میکرد. امام حسین(ع) از اصحاب کِساء و حاضران در ماجرای مُباهله و یکی از اهل بیت پیامبر است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. روایتهای متعددی از حضرت محمد(ص) در فضیلت امام حسین نقل شده است؛ از جمله «حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند» و «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.»
از زندگی سومین امام شیعیان در مدت سه دهه پس از وفات پیامبر(ص)، گزارشهای اندکی وجود دارد. او در دوره خلافت امیرالمؤمنین(ع) در کنار پدر بود و در جنگهای آن دوره شرکت داشت. در زمان امامت امام حسن(ع) پیرو و پشتیبان او بود و اقدام او در صلح با معاویه را تأیید کرد. پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه زنده بود، به پیمان برادر وفادار ماند و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان کوفه که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، آنان را به صبر تا زمان مرگ معاویه فراخواند.
دوره امامت حسین بن علی(ع) با حکومت معاویه همزمان بود. بنابر گزارشهای تاریخی، امام حسین(ع) در مواردی به عملکرد معاویه سخت اعتراض کرده است، از جمله پس از کشته شدن حجر بن عُدَی نامهای توبیخآمیز برای او نوشت. در ماجرای ولایتعهدی یزید نیز از پذیرش بیعت خودداری کرد و در سخنانی در حضور معاویه و دیگران، این اقدام معاویه را نکوهید و یزید را فردی نالایق خواند و خود را سزاوار خلافت دانست. خطبه امام حسین در منا را نیز موضعی سیاسی در برابر اُمویان به شمار آوردهاند. با این حال، نقل شده است که معاویه مانند خلفای سهگانه، در ظاهر به حسین بن علی(ع) احترام میگذاشت.
پس از مرگ معاویه، امام حسین(ع) بیعت با یزید را مشروع ندانست و با توجه به فرمان یزید برای کشتن او در صورت خودداری از بیعت، در ۲۸ رجب سال ۶۰ق از مدینه به مکه رفت. در مدت چهار ماه حضور در مکه، نامههای فراوانی از سوی مردم کوفه برای پذیرش زمامداری دریافت کرد و پس از آنکه فرستادهاش مسلم بن عقیل، همدلی کوفیان را تأیید کرد، در ۸ ذیالحجه، پیش از آنکه از پیمانشکنی بعدی کوفیان و کشته شدن مسلم باخبر شود، به سمت کوفه حرکت کرد.
وقتی ابن زیاد والی کوفه از حرکت حسین(ع) به سمت کوفه باخبر شد، لشکری به سوی او فرستاد و پس از آنکه سپاهیان حُرّ بن یزید راه را بر امام بستند، او مجبور شد مسیر خود را به سمت کربلا تغییر دهد. در روز عاشورا میان امام حسین و یارانش با لشکر کوفه به فرماندهی عمر بن سعد جنگی درگرفت که به شهادت امام و یارانش انجامید. پس از آن، زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که آن زمان بیمار بود، به اسارت درآمدند و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین و یارانش روز ۱۱ یا ۱۳ محرم، توسط بنیاسد در کربلا به خاک سپرده شد.
درباره حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. بر اساس یک دیدگاه او برای تشکیل حکومت قیام کرد، ولی برخی معتقدند این حرکت برای حفظ جان بود. شهادت حسین بن علی(ع) تأثیر عمیقی بر مسلمانان و شیعیان در طول تاریخ داشته و الهامبخش مبارزات و قیامهای متعددی بوده است. شیعیان به پیروی از امامان شیعه اهتمام ویژهای به گریه و سوگواری بر حسین بن علی، به ویژه در ماه محرم و صفر دارند. زیارت امام حسین نیز در روایات معصومین مورد تأکید قرار گرفته و حرم او زیارتگاه شیعیان است.
حسین بن علی(ع) افزون بر جایگاهی که در میان شیعیان به عنوان سومین امام و سرور شهیدان دارد، نزد اهل سنت نیز به سبب فضایلی که از زبان پیامبر(ص) درباره او نقل شده است و همچنین ایستادگی او در برابر یزید، گرامی داشته میشود.
مجموعه سخنان و آثار او در قالب حدیث، دعا، نامه، شعر و خطبه در کتاب موسوعه کلمات الامام الحسین و کتاب مسند الامام الشهید گردآوری شده و درباره شخصیت و زندگی وی نیز، آثار فراوانی در قالب دانشنامه، زندگینامه، مَقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده است.
نام، نسب، کنیه، القاب
در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) نام «حسین» را بر او نهاد.[۲۳] بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام گرفت.[۲۴] دو نام حسن و حسین، که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت،[۲۵] معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۲۶] نام پسران هارون است.[۲۷] گزارشهای دیگری نیز درباره نامگذاری او ذکر شده است از جمله اینکه ابتدا امام علی(ع) او را حرب یا جعفر نامید ولی پیامبر(ص) نام حسین را برای او برگزید.[۲۸] برخی این گونه گزارشها را ساختگی خوانده و دلایلی در رد آن برشمردهاند.[۲۹]
امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنیهاشم و از قبیله قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران و حضرت زینب(س) از خواهران او هستند.[۳۰]
کنیه او «ابوعبدالله» است.[۳۱] ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیههای او است.[۳۲]
حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارد که برخی از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنه (سرور جوانان اهل بهشت). برخی دیگر از القاب او عبارتاند از: زکیّ، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاه اللّه.[۳۳] ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهمترین آنها دانسته است.[۳۴] در بعضی احادیث حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.[۳۵] ثارالله و قتیل العبرات از دیگر القابی است که در برخی زیارتنامهها برای او ذکر شده است.[۳۶]
در روایتی از پیامبر(ص) که بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت نقل کردهاند آمده است: «حسین سِبطٌ مِن الاَسباط» (حسین یکی از اسباط است.)[۳۷] سبط در این روایت و همچنین در برخی آیات قرآن را به معنای امام و نقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۳۸]
زندگی نامه
حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد. برخی تولد او را در سال سوم قمری[۳۹] دانستهاند؛ اما قول مشهور سال چهارم قمری است.[۴۰] درباره روز ولادت او اختلاف است. بنابر قول مشهور ولادت او ۳ شعبان بوده[۴۱] ولی شیخ مفید در کتاب ارشاد تولد او را ۵ شعبان دانسته است.[۴۲]
رسول خدا فرمود:
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه
أَحَبَّ الله مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا
حسین از من است و من از حسین هستم. خدا هر که حسین را دوست بدارد، دوست دارد.
انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۲
الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۳۸۵
در گزارشهای شیعه و اهل سنت آمده است پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد.[۴۳] بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.[۴۴] نقل شده است امّ فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعهای از بدن پیامبر در دامن او (ام فضل) گذاشته شد. پیامبر در تعبیر خوابش گفت فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود. وقتی حسین(ع) متولد شد امفضل دایگیاش را بر عهده گرفت.[۴۵] برخی منابع مادر عبدالله بن یقطر را نیز دایه امام حسین(ع) دانستهاند، ولی گفتهاند حسین(ع) از هیچیک از آن دو شیر نخورد.[۴۶]
در منابع اهل سنت آمده است رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین را بیش از بقیه دوست داشت[۴۷] و این علاقه چنان بود که گاه با ورودشان به مسجد، خطبهاش را ناتمام میگذاشت، از منبر پایین میآمد و آنان را در آغوش میکشید.[۴۸] از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری باز داشته است.[۴۹]
حسین(ع) در کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت[۵۰] و در هنگام رحلت پیامبر(ص)، هفت ساله بود؛ از این رو او را در زمره واپسین طبقهٔ صحابه برشمردهاند.[۵۱]
دوران خلفای سهگانه
۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد. او در ابتدای خلافتِ خلیفه اول ۷ ساله، در آغاز خلافت خلیفه دوم ۹ ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ۱۹ ساله بود.[۵۲] از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد.[۵۳]
بنابر برخی گزارشها، در دوره خلافت ابوبکر، حسین بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش امام حسن(ع) شبانه برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی(ع)، به درِ خانه انصار میرفتند.[۵۴]
نقل شده است در اوایل خلافت عمر روزی حسین(ع)، که حدود ۹ سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدرت بنشین! عمر گفت: پدرم منبری نداشت.[۵۵] گزارشهایی از احترام ویژه خلیفه دوم به امام حسین رسیده است.[۵۶]
وقتی عثمان در دوره خلافتش ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد، امام حسین(ع) همراه پدر، برادرش امام حسن(ع) و چند تن دیگر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۵۷]
برخی منابع اهل سنت به حضور حسنین در نبرد افریقیه در سال ۲۶ق[۵۸] و نبرد طبرستان در سال ۲۹ یا ۳۰ق[۵۹] اشارهای کردهاند. چنین گزارشی در هیچ یک از منابع شیعه نیامده است. بسیاری از منابع تاریخی گفتهاند نبردهای مذکور بدون درگیری به مصالحه انجامیده است.[۶۰] گزارش حضور حسنین در این جنگها، موافقان و مخالفانی داشته است. برخی همچون جعفر مرتضی عاملی با توجه به اشکالات سندی این گزارشها و نیز مخالفت امامان با شیوه فتوحات، آنها را ساختگی دانسته و اجازه ندادن امام علی(ع) به حسنین برای ورود به میدان جنگ در صفین را تاییدی بر آن شمردهاند.[۶۱] برخی نیز حضور حسنین در این فتوحات را در راستای مصالح امت اسلامی و با هدف ارائه اطلاعات دقیقتر به امام علی از اوضاع جامعه و همچنین آشنا کردن مردم با اهل بیت دانستهاند.[۶۲]
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، در اواخر حکومت عثمان که گروهی سر به شورش برداشتند و به قصد کشتن عثمان به سمت خانه او هجوم بردند، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از خانه عثمان پرداختند.[۶۳] این گزارش موافقان و مخالفانی داشته است.[۶۴]
حدیث نبوی در ضریح امام حسین(ع)
دوران حکومت امام علی(ع)
بر اساس گزارشهای اندک مربوط به این دوره، امام حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع)،خطبهای خوانده است.[۶۵] در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته[۶۶] و در جنگ صِفّین، خطبهای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده[۶۷] و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است.[۶۸] گفتهاند در صفین، امام حسین(ع) در ماجرای پسگرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: این نخستین پیروزی بود که به برکت حسین به دست آمد.[۶۹] بر اساس گزارشهای مربوط به جنگ صفین، امام علی(ع) از جنگیدن حسنین(ع) جلوگیری میکرد و علت آن را حفظ نسل پیامبر(ص) میشمرد.[۷۰] به نقل برخی منابع، او در جنگ نهروان نیز حضور داشت.[۷۱]
بسیاری از منابع گفتهاند امام حسین(ع) در زمان شهادت امام علی(ع) کنار ایشان بود[۷۲] و در مراسم تجهیز و خاکسپاری حضور داشت.[۷۳] بنا بر گزارشی که در کتاب الکافی و «انساب الاشراف» آمده است، امام حسین(ع) هنگام ضربت خوردن پدر، برای انجامدادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن به سر میبرد و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد و به کوفه بازگشت.[۷۴]
دوران امام حسن(ع)
گزارشهای تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد. نقل شده است اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او بخاطر رعایت احترام سخن نمیگفت.[۷۵] پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) آمدند تا با او بیعت کنند. وی گفت: به خدا پناه میبرم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.[۷۶] در ماجرای صلح با معاویه، او در برابر شیعیان معترض، حامی برادر بود و اقدام او را تایید کرد[۷۷] و نقل شده است که گفت: او (امام حسن(ع)) امام من است.[۷۸]
بر پایه برخی گزارشها، پس از برقراری صلح، امام حسین(ع) نیز همچون امام حسن(ع)، با معاویه بیعت کرد[۷۹] و حتی پس از شهادت امام حسن(ع) نیز بر عهد خود باقی ماند.[۸۰] در مقابل، گزارشهایی حاکی از بیعت نکردن حسین(ع)است.[۸۱] به نقل برخی منابع او از صلح ناخرسند بوده و امام حسن(ع) را سوگند داده که دروغ معاویه را نپذیرد.[۸۲] برخی محققان این گزارشها را با دیگر گزارشها و قرائن تاریخی ناسازگار دانستهاند.[۸۳] از جمله اینکه حسین(ع) در پاسخ به دستهای از معترضان به صلح، که او را به گردآوری شیعیانش برای حمله به معاویه فراخواندند، گفت: ما پیمان بستهایم و هرگز پیمان خود را نمیشکنیم.[۸۴] در گزارش دیگری آمده است که به معترضان گفت: تا زمانی که معاویه زنده است منتظر بمانید؛ هرگاه او مُرد، تصمیم میگیریم.[۸۵] امام حسین(ع) در سال ۴۱ قمری (پس از صلح با معاویه)، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت.[۸۶]
همسران و فرزندان
در مورد تعداد فرزندان امام حسین(ع) اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از منابع برای امام، چهار پسر و دو دختر[۸۷] و برخی دیگر، شش پسر و سه دختر نوشتهاند.[۸۸]
همسر نسب فرزندان توضیحات
شهربانو دختر یزدگرد پادشاه ساسانی امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان محققان معاصر در نسب شهربانو تردید دارند.[۸۹] در برخی از منابع از او با نام سِنْدیه، غزاله و شاه زنان یاد شده است.
رباب دختر امرؤ القیس بن عدی سُکَینه و عبداللّه. [۹۰] رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت.[۹۱] بیشتر منابع عبدالله را به هنگام شهادت شیرخوار دانستهاند.[۹۲] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر میشناسند.
لیلیٰ دختر ابیمُرَّه بن عروه بن مسعود ثَقَفی[۹۳] علی اکبر(ع)[۹۴] …..
ام اسحق دختر طلحه بن عبیدالله فاطمه دختر بزرگ امام حسین(ع)[۹۵] ام اسحاق همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت امام حسن با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۹۶]
سُلافه یا ملومه[۹۷] از قبیله قُضاعه جعفر[۹۸] جعفر در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند.[۹۹]
در کتاب لباب الانساب[۱۰۰] از منابع قرن ششم، از دختری به نام رقیه و در کتاب کامل بهایی از منابع قرن هفتم از دختری چهار ساله برای امام حسین سخن به میان آمده که در شام از دنیا رفته است.[۱۰۱] در منابع متاخر، نام رقیه بازتاب گستردهای یافته است. همچنین در برخی منابع نامهای علیاصغر فرزند شهربانو، محمد فرزند رباب و زینب (بدون ذکر نام مادر) نیز به عنوان فرزندان امام حسین آمده است.[۱۰۲] ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده است.[۱۰۳]
دوران امامت
شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ق [۱۰۴]پس از صلح با امام حسن حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایهگذاری کرد. منابع اهل سنت او را فردی زیرک و بردبار خواندهاند.[۱۰۵] او به ظواهر دینی پایبند بود و حتی برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی بهره میبرد و با وجود آنکه با زور و با بهرهگیری از حیلههای سیاسی قدرت را به چنگ آورد،[۱۰۶] حکومت خود را از سوی خدا و قضای الهی میدانست.[۱۰۷] او خود را برای اهل شام، همردیف پیامبران، از بندگان صالح خدا و از مدافعان دین و احکام آن معرفی میکرد.[۱۰۸] در منابع تاریخی آمده است، معاویه خلافت را به سلطنت تبدیل کرد[۱۰۹] و آشکارا میگفت به دینداری مردم کاری ندارد.[۱۱۰]
یکی از مسائل دوره حکومت معاویه، وجود اعتقادات شیعی در میان بخشی از مردم، بویژه عراق بود. شیعیان، دشمنان معاویه بودند، همچنان که خوارج نیز دشمن او بودند، ولی خوارج پایگاه مردمی چندانی نداشتند، بر خلاف شیعیان که در اثر نفوذ امام علی(ع) و اهل بیت، پشتوانهای قوی داشتند. از این رو معاویه و کارگزارانش، چه با روش سازشکارانه و چه با سختگیریهای شدید، با جریان شیعه برخورد میکردند. یکی از مهمترین روشهای معاویه، ایجاد بیزاری از امام علی(ع) در میان مردم بود تا جایی که لعن ایشان در دوره معاویه و سپس امویان، به صورت سنتی متداول ادامه یافت.[۱۱۱] معاویه پس از استحکام پایههای قدرتش، سیاست سرکوب و فشار بر شیعیان را در پیش گرفت و به کارگزارانش نوشت نام دوستداران علی(ع) را از دیوان، حذف و دریافتی آنها از بیتالمال را قطع کنند و شهادتشان را نپذیرند.[۱۱۲] او همچنین کسانی که فضایل امام علی(ع) را نقل کنند، تهدید کرد، تا جایی که محدثان از او با عنوان «مردی از قریش» و «یکی از اصحاب رسول خدا» و «ابو زینب» یاد میکردند.[۱۱۳]
دلائل امامت
امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش در سال ۵۰ق به امامت رسید و تا روزهای آغازین سال ۶۱ق. رهبری شیعیان را بر عهده داشت.[نیازمند منبع] علمای شیعه علاوه بر دلایل عامی که برای اثبات امامت امامان شیعه ارائه کردهاند،[۱۱۴] به دلایل خاصِ امامت هر امام نیز استدلال کردهاند؛ شیخ مفید در کتاب ارشاد به برخی احادیثِ امامت حسین بن علی(ع) اشاره کرده است، از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمود: «اِبنای هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند.) »[۱۱۵] همچنین امام علی(ع) در هنگام شهادت بر امامت حسین(ع) پس از امام حسن(ع) تاکید کرد[۱۱۶] و امام حسن نیز در هنگام شهادت، در وصیت به محمد بن حنفیه، حسین بن علی(ع) را امام پس از خود معرفی کرد.[۱۱۷] شیخ مفید با استدلال به این احادیث، امامت امام حسین را ثابت و قطعی دانسته است. به گفته شیخ مفید، امام حسین به دلیل رعایت تقیه و عهدی که در ماجرای صلح امام حسن کرده بود، تا زمان مرگ معاویه، مردم را به سوی خود دعوت نکرد و امامتش را آشکار نساخت؛ ولی پس از مرگ معاویه، امامتش را آشکار کرد و جایگاه خود را برای کسانی که آگاه نبودند، روشن ساخت.[۱۱۸]
در منابع آمده است حسین(ع) پیش از خروج از مدینه در سال ۶۰ق، بخشی از وصیتها و ودایع امامت را به ام سلمه همسر پیامبر(ص)[۱۱۹] و بخشی دیگر را پیش از شهادت خود در محرم سال ۶۱ق.، به دختر بزرگش فاطمه[۱۲۰] داد تا آنها را به امام سجاد(ع) بسپارند.
پایبندی به صلح امام حسن
امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند[۱۲۱] و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، نوشت:
اکنون عقیده من چنین نیست. تا هنگامى که معاویه زنده است اقدامی نکنید و در خانههاتان پنهان شوید و از کارى که به شما بدگمان شوند بپرهیزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان مینویسم.[۱۲۲]
موضعگیری دربرابر اقدامات معاویه
هرچند امام حسین در دوره حکومت معاویه، عملی بر ضد او انجام نداد، ولی به گفته رسول جعفریان، تاریخپژوه معاصر، روابط امام و معاویه و گفتگوهایى که بین آن دو صورت گرفت، نشان از آن دارد که امام حسین(ع) از نظر سیاسى، مشروعیت قطعى معاویه را نپذیرفت و در برابر آن تسلیم نشد.[۱۲۳] نامههای متعددی که بین حسین بن علی(ع) و معاویه رد و بدل شد، از آن جمله است.
در عین حال از گزارشهای تاریخی برمیآید که معاویه مانند خلفای سه گانه در ظاهر به امام احترام میکرد و او را بزرگ میشمرد[۱۲۴] و به کارگزارانش دستور داده بود که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بیاحترامی به وی بپرهیزند.[۱۲۵]
پاسخ امام حسین به معاویه در دعوت به بیعت با یزید
یزید فکر و عقیده خود را نشان داده است؛ تو نیز برای او همان را بخواه که خودش خواسته: به جان هم انداختن سگها و پرواز دادن کبوترها و معاشرت با کنیزکان نوازنده و دیگر انواع سرگرمیها… [ای معاویه] از این کار دست بردار؛ تو را چه سود که خدا را با بار گناهى دیدار کنى، بیش از بار گناهی که اکنون از این مردم به گردن داری؟!
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۰۹.
معاویه هنگام وصیت به فرزندش یزید نیز بر جایگاه حسین(ع) تاکید کرد و او را محبوبترین فرد نزد مردم دانست و سفارش کرد در صورت غلبه بر حسین، از او درگذرد چرا که او حقی بزرگ دارد.[۱۲۶]
اعتراض به کشتن یاران امام علی
اقدام معاویه در کشتن افرادی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و عبدالله بن یحیی حضرمی از مواردی بود که اعتراض شدید امام حسین(ع) را در پی داشت.[۱۲۷] او بنابر گزارش منابع متعدد، نامهای به معاویه نوشت و کشتن یاران امام علی را محکوم کرد و ضمن برشمردن برخی از کارهای ناشایست معاویه، او را نکوهید و گفت: من براى خود و دین خود چیزى بالاتر از جهاد با تو نمیدانم. در ادامه این نامه آمده است: من فتنهای بزرگتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم[۱۲۸]
همچنین نقل شده است وقتی معاویه در سفر حج[۱۲۹] با امام رو در رو شد به او گفت: آیا شنیدى ما چه بر سر حُجر و اصحاب او و شیعیان پدرت آوردیم؟ امام فرمود: چه کردید؟ معاویه گفت: آنها را کشتیم، کفن کردیم، نماز بر آنها خواندیم و دفن کردیم. امام فرمود: اما اگر ما یاران تو را بکشیم، نه آنها را کفن میکنیم، نه نماز بر آنها میخوانیم و نه دفنشان میکنیم.[۱۳۰]
اعتراض به ولایتعهدی یزید
در سال ۵۶ق معاویه، برخلاف مفاد صلحنامه (درباره اینکه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند)، مردم را به بیعت با یزید به عنوان جانشین خود فراخواند.[۱۳۱] برخی از شخصیتها از جمله امام حسین از بیعت خودداری کردند. معاویه به مدینه رفت تا نظر بزرگان این شهر را برای ولایتعهدی یزید جلب کند.[۱۳۲] امام حسین در مجلسی که معاویه و ابن عباس و برخی از درباریان و خاندان اموی حضور داشتند، معاویه را نکوهش کرد و با اشاره به خلق و خوی یزید، معاویه را از تلاش برای جانشینی او برحذر داشت و ضمن تاکید بر جایگاه و حق خود، به ابطال استدلالهای معاویه برای جلب بیعت با یزید پرداخت.[۱۳۳]
فرازی از خطبه حسین(ع) در منا
اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا، هزینهها و سختیها را تحمل میکردید، امور خداوند به دست شما میافتاد… ولی شما ستمگران را بر جایگاه خود مسلط و امور خدا را به آنان تسلیم کردید.. ترس شما از مرگ و خوشایندتان از دنیا، ستمگران را بر این کار قادر ساخت.
تحف العقول، ص۱۶۸.
همچنین در مجلس دیگری که عموم مردم در آن حضور داشتند، امام حسین در واکنش به سخنان معاویه درباره شایستگی یزید، خودش را به لحاظ فردی و خانوادگی برای خلافت سزاوارتر دانست و یزید را شرابخوار و اهل هوا و هوس معرفی کرد.[۱۳۴]
خطبه امام در منا
نوشتار اصلی: خطبه امام حسین در منا
امام حسین در سال ۵۸ قمری، دو سال قبل از مرگ معاویه خطبهای اعتراضآمیز در منا خواند.[۱۳۵] در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود.[۱۳۶] امام در این خطبه ضمن برشمردن فضائل امیر مؤمنان و اهل بیت و دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تأکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی، وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و نیز زیانهای سکوت عالمان در مقابل زورگویان را گوشزد کرد.
واکنش به خلافت یزید
پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید.[۱۳۷] او تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد.[۱۳۸] ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد[۱۳۹] و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۱۴۰]
او در مکه با استقبال مردم مکه و عمرهگزاران روبرو شد[۱۴۱] و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذیالحجه) در این شهر اقامت گزید.[۱۴۲] در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامههایی برای او نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند.[۱۴۳] امام، برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و درستی دعوتشان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند. مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه دعوت کرد[۱۴۴] و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه[۱۴۵] از مکه به سمت کوفه حرکت کرد.
از برخی گزارشها برمیآید که امام حسین از وجود توطئهای برای کشتن او در مکه باخبر شده بود و از این رو برای آنکه حرمت مکه حفظ شود، از این شهر خارج شد.[۱۴۶]
واقعه کربلا
نوشتار اصلی: واقعه کربلا
واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهمترین بخش از زندگینامه او به شمار میآید. بر پایه برخی گزارشها، امام حسین(ع)پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است.[یادداشت ۱] این واقعه در پی خودداری او از بیعت با یزید رخ داد. حسین(ع) که به دعوت کوفیان، همراه خانواده و یارانش به سوی این شهر حرکت کرده بود، در منطقهای به نام ذو حسم با سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی رو به رو گردید و مجبور شد مسیر حرکت خود را تغییر دهد.[۱۴۷]
امام حسین(ع)
و علی الإسلام السلام اذا بُلیت الاُمّه براعٍ مثل یزید
(ترجمه: اگر امت به حاکمی چون یزید گرفتار آید، فاتحهٔ اسلام خوانده است!)
مقتل خوارزمی،۱۴۲۳، ج۱، ص۲۶۸.
به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم به کربلا رسیدند[۱۴۸] و فردای آن روز سپاهی چهار هزار نفری از مردم کوفه به فرمانده عمر بن سعد وارد کربلا شد.[۱۴۹] بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکره بین حسین بن علی و عمر سعد، انجام شد[۱۵۰] ولی ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد.[۱۵۱]
عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت.[۱۵۲] شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تاکید کردند.[۱۵۳]
صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند.[۱۵۴] در طی جنگ حر بن یزید، از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.[۱۵۵] پس از کشته شدن یاران، خویشان امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود[۱۵۶] و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذیالجوشن[۱۵۷] و به نقلی سنان بن انس[۱۵۸] سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.[۱۵۹]
عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوانهای او را درهمشکستند.[۱۶۰] زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند.[۱۶۱] پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر[۱۶۲] از یارانش، روز ۱۱[۱۶۳] یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محل شهادت به خاک سپرده شد.[۱۶۴]
دیدگاهها و پیامدها
نوشتار اصلی: قیام امام حسین
درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود. (دیدگاه شیخ علیپناه اشتهاردی)[۱۶۵] برخی نیز معتقدند او برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۱۶۶] و از معاصرین صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید این دیدگاه را دارند.[۱۶۷] افرادی نیز مخالف این دیدگاهاند، مانند شیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی.[۱۶۸]
قیام امام حسین(ع) بیداری گروههای بسیاری را در پی داشت و بلافاصله پس از شهادت او حرکتهای انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۱۶۹] با ابن زیاد بود. قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید نیز از آن جمله است. همچنین ابومسلم خراسانی با توجه به قیام امام حسین(ع)، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایهریزی کرد[۱۷۰] که به سقوط امویان انجامید. انقلاب اسلامی ایران نیز الهام گرفته از قیام امام حسین بود و به گفته امام خمینی «اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد. همه در تحت بیرق امام حسین – سلام الله علیه – قیام کردند.»[۱۷۱]
در حوزه فرهنگ عمومی نیز مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان، حسین بن علی(ع) را نماد و الگوی فداکاری، ستمناپذیری، آزادیخواهی، پاسداری از ارزشها و حقطلبی می دانند.[نیازمند منبع]
ویژگیها و فضایل
نوشتارهای اصلی: اهل بیت(ع)، اصحاب کسا، مباهله و آیه تطهیر
اوصاف ظاهری
در بیشتر منابع حدیثی، تاریخی و رجالی، از شباهت حسین(ع) به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۱۷۲] و در روایتی شبیهترین فرد به ایشان دانسته شده است.[۱۷۳] درباره او گفتهاند گاه عمامهای از خز بر سر میگذاشت[۱۷۴] و موی سر و محاسن خود را خضاب میکرد.[۱۷۵]
عبارت «سید شباب اهل الجنه» بر فراز یکی از دربهای حرم امام حسین(ع)
از زبان پیامبر
روایات متعددی از پیامبر(ص) در فضائل او نقل شده است از جمله:
حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند.[۱۷۶]
بر سمت راست عرش نوشته است حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. [یادداشت ۲]
حسین از من است و من از حسین هستم.[۱۷۷]
هر کس این دو (حسن و حسین) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.[۱۷۸]
جایگاه
بنابر روایات شیعه و سنی، حسین بن علی(ع) یکی از اصحاب کساء بود[۱۷۹] و در ماجرای مباهله نیز حضور داشت[۱۸۰] و به همراه برادرش، مصداق کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله هستند.[۱۸۱] او همچنین یکی از اهل بیت است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۱۸۲]
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که از نظر سن بزرگتر از وی بودند، شریفترین فرد از بنی هاشم به شمار میرفت؛ بنا بر نقل یعقوبی، معاویه پس از شهادت حسن بن علی به ابن عباس گفت: از این پس تو سرور قوم خود هستی. ابن عباس در پاسخ گفت: تا زمانی که حسین هست، نه.[۱۸۳] همچنین گزارشهایی از مشورت بنیهاشم با حسین بن علی و ترجیح نظر او بر دیگران وجود دارد.[۱۸۴]
نقل شده است عمرو بن عاص نیز او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۱۸۵]
پیشگویی شهادت
روایات فراوانی درباره پیشگویی شهادت حسین بن علی(ع) وجود دارد[۱۸۶] از جمله در حدیث لوح به نقل از پیامبر(ص) آمده است خداوند حسین را به شهادت گرامی داشته و او را برترین شهیدان قرار داده است.[۱۸۷] مجلسی در جلد ۴۴ بحارالانوار، باب ۳۰، روایاتی نقل کرده است درباره اینکه خداوند خبر شهادت حسین(ع) را به برخی از پیامبرانش از جمله آدم، نوح، ابراهیم، زکریا و محمد(ص) داده و آنها بر او گریستهاند.[۱۸۸] همچنین نقل شده است امیرالمومنین(ع) در راه صفین، وقتی به کربلا رسید، با انگشت جایی را نشان داد و گفت: اینجا محل ریخته شدن خونهایشان است.[۱۸۹]
کرامتها و اعجازگونهها
در برخی روایات ویژگیهایی متمایز برای امام حسین برشمرده شده از جمله اینکه اعجازگونه از انگشت پیامبر(ص) شیر نوشیده[۱۹۰] و فرشتهای شکستهبال به نام فطرس به برکت او نجات یافته و از آن پس، مامورِ رساندن سلام زائران، به او شده است.[۱۹۱] نیز در روایات آمده است که خداوند شفا را در تربت حسین(ع) و استجابت دعا را کنار قبر او (زیر قبّه او) قرار داده است.[۱۹۲] در کتاب الخصائص الحسینیه ویژگیهای متعددی برای امام حسین برشمرده شده است.
خصوصیات اخلاقی
وی با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد.[۱۹۳] روزی نیازمندی از او درخواست کمک کرد. امام که در حال نماز بود، نمازش را کوتاه کرد و هر چه داشت، به او داد.[۱۹۴]
او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاریشان آزاد میکرد. گفتهاند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوان برایش هدیه فرستاده بود، در برابر خواندنِ آیاتی از قرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و آن اموال را به او بخشید.[۱۹۵] روزی نیز کنیزى دسته گلی تقدیم او کرد. ایشان آن کنیز را آزاد کرد. گفتند تنها براى یک دسته گل او را آزاد کردى؟ امام حسین(ع) با استناد آیه «و اذا حیّیتم بتحیّه فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها» گفت: خدا این گونه ما را ادب آموخته است.[۱۹۶]
امام حسین(ع) بسیار بخشنده بود و به گشادهدستی شناخته میشد[۱۹۷] اما در بخششهایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد و مقداری کمتر از برادر به دیگران کمک میکرد.[۱۹۸] در منابع آمده است وی ۲۵ بار پیاده به حج رفت.[۱۹۹]
سوگواری
نمونهای از کتیبههای عمودی با ابیاتی از دوازده بند محتشم که در مجالس عزاداری استفاده میشود.
نوشتار اصلی: سوگواری محرم
شیعیان (و گاه غیرشیعیان) در ماه محرم ـ ماهی که واقعه کربلا در روز دهم آن رخ داد ـ برای امام حسین و شهیدان کربلا سوگواری میکنند. شیعیان برای این سوگواری آیینهایی دارند که رایجترین آنها روضهخوانی، شمایل کشی، سینهزنی، تعزیه و خواندن زیارتنامههایی مانند زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه به صورت فردی و گروهی است.[۲۰۰]
سوگواری بر امام حسین از نخستین روزهای پس از عاشورا آغاز شد[۲۰۱] و بنابر نقلی، هنگام حضور اسیران کربلا در شام، زنان بنی هاشم چند روز با پوشیدن لباس سیاه، به عزاداری پرداختند.[۲۰۲] پس از روی کار آمدن دولتهای شیعی و برداشته شدن فشار از شیعیان، سوگواری جنبه رسمی پیدا کرد[۲۰۳]
بنابر گزارشهای تاریخی و حدیثی، امامان شیعه به عزاداری و گریه بر شهادت حسین بن علی اهمیت ویژه میدادند و شیعیان را به این امر و زنده نگاهداشتن یاد عاشورا سفارش میکردند.[۲۰۴] در روایات معصومان بر زیارت امام حسین تأکید فراوان شده[۲۰۵] و در دستهای از روایات، برابر با حج و عمره معرفی شده است.[۲۰۶]
اربعین حسینی
نوشتارهای اصلی: اربعین حسینی و راهپیمایی اربعین
چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) که اربعین حسینی یا روز اربعین نامیده می شود، بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین (ع) میروند. طبق نقلهای تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز بهعنوان اولین زائر[۲۰۷] بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. بنابر نقل لهوف، اسیران کربلا نیز در همان سال ۶۱ق و در مسیر بازگشت از شام به مدینه، در روز اربعین به زیارت شهدای کربلا رفتهاند.[۲۰۸]
توصیه به زیارت اربعین سبب شده شیعیان، به ویژه ساکنان عراق، همهساله از نقاط مختلف به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً پیاده انجام میشود، یکی از پرجمعیتترین راهپیماییها در جهان است. بنابر گزارش منابع خبری، در سال ۱۳۹۶ش. بیش از ۱۳ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند.[۲۰۹]
حرم و حائر حسینی
نوشتار اصلی: حائر حسینی
پرچم سرخرنگ بر فراز گنبد امام حسین به نشانه خونخواهی[۲۱۰]
محدوده مرقد امام حسین(ع) حائر حسینی نامیده میشود. محدوده حائر دارای فضیلت و احکام فقهی خاصی است و مسافر میتواند نماز خود را در آن کامل بخواند.[۲۱۱] درباره مساحت دقیق حائر چند نظر وجود دارد و حداقل آن را محدودهای به شعاع ۱۱متر از قبر امام حسین گفتهاند که بالاترین درجه فضیلت را دارد.[۲۱۲]
حرم امام حسین
نوشتارهای اصلی: حرم امام حسین (ع) و تخریب حرم امام حسین
بر اساس گزارشهای موجود، نخستین بنا بر مرقد حسین بن علی(ع) در زمان مختار ثقفی و به دستور او ساخته شد و از آن تاریخ تا کنون نیز بنای حرم بارها تجدید و توسعه یافته است،[۲۱۳] همچنان که چند بار به دست برخی خلفای عباسی[۲۱۴] و وهابیت[۲۱۵] تخریب گردید. حتی متوکل عباسی دستور داد زمین حائر را شخم بزنند و بر مقبره آب ببندند.[۲۱۶]
نگاه اهل سنت
منابع روایی معتبر اهل سنت احادیث فراوانی درباره جایگاه و فضایل حسین بن علی(ع)نقل کردهاند.[۲۱۷][۲۱۸] گذشته از روایات فضائل، مقام امام حسین در اعتقاد مسلمانان تا حد زیادی برخاسته از آن است که وی در راه خدا از جان و مال و نزدیکان خود گذشت.[۲۱۹]
با این حال، در میان اهل سنت دو دیدگاه درباره قیام امام حسین وجود دارد: دستهای آن را نکوهش کرده و بسیاری نیز آن را ستودهاند. از جمله مخالفان، ابوبکر ابن عربی است که در صدد نکوهش اقدام حسین(ع) برآمده و گفته است مردم به سبب شنیدن احادیثی از پیامبر (درباره جنگ با کسانی که بخواهند امت را متفرق کنند)، با حسین جنگیدند.[۲۲۰] ابن تیمیه نیز معتقد است اقدام حسین بن علی(ع) نه تنها موجب اصلاح اوضاع نشد، که به شر و فتنه انجامید.[۲۲۱]
اقبال لاهوری:
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او، چمن ایجاد کرد
مدعایش سلطنت بودی اگر خود نکردی با چنین سامان سفر
رمز قرآن از حسین آموختیم ز آتش او شعلهها افروختیم[۲۲۲]
ابن خلدون به سخن ابن عربی واکنش نشان داده و با تاکید بر شرط بودن وجودِ امام عادل برای جنگ با ستمکاران، حسین(ع) را عادلترین فرد در زمان خود برای این جنگ برشمرده است.[۲۲۳] او در جای دیگر گفته است: وقتی فسق یزید بر همگان آشکار شد، حسین بر خود واجب دید که بر او خروج کند، چون خود را دارای اهلیت و قدرت برای این کار میدانست[۲۲۴] آلوسی نیز در کتاب روح المعانی زبان به نفرین ابن عربی گشوده و این سخن او را دروغ و تهمتی بزرگ شمرده است.[۲۲۵]
عباس محمود عقاد نویسنده کتاب «ابوالشهداء، الحسین بن علی» نوشته است: اوضاع در زمان یزید به حدی رسیده بود که جز شهادت آن را علاج نمیکرد.[۲۲۶] وی معتقد است چنین قیامی تنها از سوی انسانهای نادری رقم میخورد که برای این کار ساخته شدهاند و نمیتوان حرکت آنان را با دیگران مقایسه کرد چرا که اینان، گونهای دیگر میفهمند و چیزی دیگر میطلبندد.[۲۲۷] طه حسین نویسنده معاصر اهل سنت معتقد است بیعت نکردن حسین از سر عناد و لجبازی نبود. او میدانست که اگر با یزید بیعت کند، به وجدانش خیانت کرده و با دینش مخالفت ورزیده است چرا که از نظر او، بیعت با یزید گناه بود.[۲۲۸] عمر فروخ با تاکید بر اینکه سکوت در برابر ظلم به هیچ وجه جایز نیست، معتقد است ما مسلمانان امروزه نیاز داریم که «حسینی» در میان ما قیام کند و ما را به راه درست در دفاع از حق رهنمون سازد.[۲۲۹]
در مورد جواز لعن یزید به عنوان قاتل امام حسین نیز دو دیدگاه در میان اهل سنت وجود دارد و بسیاری از عالمان اهل سنت قائل به جواز و بلکه لزوم لعن یزید شدهاند.[۲۳۰]
مسند الامام الشهید دربردارنده مجموعه سخنان امام حسین(ع)
میراث معنوی امام حسین
در منابع متعدد حدیثی و تاریخی، میراث معنوی حسین بن علی(ع) شامل سخنان، دعاها، نامهها، اشعار، خطبهها و وصیت ایشان نقل شده است. مجموعه این آثار در کتاب مسند الامام الشهید تالیف عزیزالله عطاردی و کتاب موسوعه کلمات الامام الحسین گرد آمده است.
سخنان:
سخنان امام سوم شیعیان در موضوعات توحید، قرآن، اهل بیت، احکام و اخلاق در منابع اسلامی گزارش شده است.[۲۳۱] بخش زیادی از این سخنان مربوط به چند ماه آخر عمر امام است.[نیازمند منبع]
دعاها: در کتاب مسند الامام الشهید حدود ۲۰ دعا و مناجات از ایشان نقل شده است. مشهورترین این دعاها دعای عرفه است که در روز عرفه در صحرای عرفات خوانده است.[۲۳۲]
اشعار منسوب: اشعاری به امام حسین(ع) نسبت داده شده است. محمد صادق کرباسی، مجموعه این اشعار را در کتاب «دیوان الامام الحسین» در دو جلد گردآوری کرده و مورد بررسی سندی و ادبی قرار داده است.[۲۳۳]
خطبهها و وصیت: در برخی منابع، خطبه امام حسین در منا[۲۳۴] و خطبه ایشان در روز عاشورا[۲۳۵] و نیز وصیت مکتوب او به برادرش محمد حنفیه، که در آن هدف از حرکت خود را تبیین کرد،[۲۳۶] گزارش شده است.
نامهها: در کتاب مکاتیب الائمه ۲۷ نامه از حسین بن علی(ع) گردآوری شده است.[۲۳۷] تعدادی از این نامهها خطاب به معاویه و بخشی دیگر برای افراد مختلف و در موضوعات گوناگون است.
برخی از سخنان مشهور:
اگر دین ندارید و از روز معاد نمیترسید، در این دنیا آزاده باشید.[۲۳۸]
مردم بنده دنیا هستند و دین، آویزه زبانشان است؛ تا زمانی که زندگی به کامشان باشد، به دین پایبندند، ولی هرگاه به بلا آزموده شوند، دینداران اندکاند.[۲۳۹]
نیازهای مردم به شما از نعمتهای خداوند است؛ از نعمتها خسته و آزرده نشوید که به نقمت تبدیل میشود.[۲۴۰]
مرگ با عزت بهتر از زندگی با خواری است.[۲۴۱]
من نه از روی سرمستی و فسادانگیزی و ستمکاری، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد(ص) به پاخاستم؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.[۲۴۲]
هر کس بخواهد با نافرمانیِ خدا به چیزی برسد، آنچه را امید دارد، زودتر از دست میدهد و به آنچه بیم دارد، زودتر گرفتار میشود.[۲۴۳]
در دانشنامه امام حسین برای بررسی زندگانی فردی و اجتماعی امام(ع)، به بیش از پانصد منبع تاریخی، حدیثی، فقهی، تفسیری و کلامی مراجعه شده است.
کتابشناسی
نوشتار اصلی: فهرست کتابها درباره امام حسین(ع)
درباره شخصیت و زندگی حسین بن علی(ع) آثار فراوانی در قالب دانشنامه، زندگینامه، مقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده که بیش از چهل کتاب و مقاله با موضوع «کتابشناسی امام حسین» به معرفی آنها پرداخته است[۲۴۴] از جمله در «کتابشناسی اختصاصی امام حسین»، ۱۴۲۸ اثر با مشخصات نشر نام برده شده است.[۲۴۵]. آقا بزرگ تهرانی نیز در کتاب الذریعه ۹۸۵ کتاب در این زمینه معرفی کرده است.[۲۴۶]
برخی از مهمترین آثار در این زمینه عبارتند از:
در مقتل جامع سید الشهدا افزون بر ارائه مقتلی جامع، موضوعاتی چون تاریخنگاری عاشورا، فلسفه قیام امام حسین، سیر تاریخی عزاداری و زندگینامه یاران امام حسین بررسی شده است.
دانشنامه: ۱.دانشنامه امام حسین: تألیف محمد محمدی ری شهری در ۱۴ جلد. ۲.دائره المعارف الحسینیه: تألیف محمد صادق کرباسی که تا سال ۱۳۸۸ش. ۹۰ جلد آن منتشر شده است.[۲۴۷] ۳.فرهنگ عاشورا تالیف جواد محدثی.
زندگینامه: ۱.حیاه الامام الحسین تألیف باقر شریف قرشی در ۳ جلد. ۲. ترجمه الإمام الحسین(ع) نوشته ابن عدیم در یک جلد. ۳.بخش مربوط به امام حسین در دو کتاب «الطبقات الکبری» و «تاریخ مدینه دمشق»، که با عنوان «ترجمه الامام الحسین» به طور مستقل چاپ شده است. ۴.زندگانی امام حسین تالیف سید هاشم رسولی محلاتی
مقتل: به هر گزارش مکتوبی که حاوی مطالبی پیرامون قتل و یا شهادت یکی از شخصیتهای مطرح در تاریخ باشد، مقتل میگویند.[۲۴۸] نخستین مقتلی که درباره سومین امام شیعیان نوشته شده، مقتل الحسین اثر ابومخنف است که در قرن دوم نوشته شده است. برخی دیگر از کتابهای مقتل امام حسین عبارتند از:
۱.مقتل الحسین نوشته موفق بن احمد خوارزمی. ۲.مقتل جامع سید الشهدا پژوهشی گروهی زیر نظر مهدی پیشوایی. ۳. اللهوف علی قتلی الطفوف تالیف سید بن طاوس.
تاریخی-تحلیلی: ۱.پس از پنجاه سال نوشته سید جعفر شهیدی. ۲.شهید جاوید نوشته صالحی نجفآبادی. ۳.حماسه حسینی از مرتضی مطهری. ۴. بررسی تاریخ عاشورا، تألیف محمدابراهیم آیتی
مقالات: مقالات متعددی درباره شخصیت و زندگی حسین بن علی(ع) نگاشته شده است. بخشی از آنها که پس از فراخوان مقاله گردآوری
شده، در دو کتاب «مجموعه مقالات کنگره ملی حماسه حسینی» و «دراسات و بحوث مؤتمر الامام الحسین» به چاپ رسیده است.
پانویس:
شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶. مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷
یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی ، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۳۰
المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۱. ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۴۴
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳، ج۱، ص۷۵
ابن حجر عسقلانی، الإصابه، ۱۴۱۵،ج۴، ص۳۷۹.
مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱.
ذهبی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.
ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛
طبرسی،تاج الموالید، ۱۴۲۲ق، ص۸۲.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷، ج۵، ص۲۵۳: سال ۵۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۳۱: سال ۵۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۱۸۸: سال ۵۳.
ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۶۸
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۳۹.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۶۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۴.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۸۱.
سبط بن الجوزی، تذکره الخواص، ۱۴۱۸، ص۲۲۰
مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۴
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۶۶
مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۸۴
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۹۰-۹۱.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۹۵-۱۱۲.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ احمد ابن حنبل، المسند، دارصادر، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۳، ص۳۹۷؛ اربلی، ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۲۴۴.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۶، ص۳۵۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، ج۲، ص۱۰.
ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳؛ زبیدى، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۱۷۱.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۳۹-۲۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۹، ص۶۳.
ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ج۱، ص۲۱۳.
محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۸۰ش، ص۳۹.
ابن ابیالثلج، تاریخ الائمه، ۱۴۰۶ق، ص۲۸؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۳۷۴؛ برای فهرستی از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶.
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶.
رجوع کنید به: حِمْیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۹ـ ۵۰.
ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۱۷۶.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۷؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۹.
ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۷.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۲.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶؛ دولابی، الذریه الطاهره، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۲، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.
ابن المشهدی، المزار[الکبیر]، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶، ۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ۱۳۶۷ش، ص۶۸۹-۶۹۰.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۶۵.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰.
سماوی، ابصار العین، ۱۴۱۹ق، ص۹۳.
ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۳.
احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۵، ص۳۵۴؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ۱۹۹۳م، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۸۷.
ابن قولویه قمى، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۵۰.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۴۰۶ـ۴۰۷؛ شیخ صدوق، عون اخبار الرضا، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۸.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۹.
ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۴.
ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۵.
سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵ و ۹۱۸.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۹۹۳م، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹، ج۴، ص۴۰؛ بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۵۲.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۷۵؛ سبط بن جوزى، تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۱۲.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰۶-۲۰۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.
ابن خلدون، العبر، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۷۳-۵۷۴.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق. ج۴، ص۲۶۹.
ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۶۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۲۶؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، ج۵، ص۱۹۸.
جعفرمرتضی، الحیاه السیاسیه للامام الحسن، دارالسیره، ص۱۵۸.
زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۸-۱۱۹.
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۵۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۵۸.
ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.
مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱.
شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳، ص۳۴۸؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵.
نصر بنمزاحم، وقعه الصفین، ۱۳۸۲ق، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱، ج۳، ص۲۴؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.
مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۶۶.
اربلى، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۶۹؛ نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، خطبه ۲۰۷، ص۳۲۳.
ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۴۷.
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۱۸۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۵.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۲، ج۳، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش،ج۱، ص۲۹۱؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۴۰۱.
ابن قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۴.
دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۱.
شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.
شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۲.
ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱، ج۴، ص۲۹۲؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹،ج۴، ص۳۵.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۰ ؛ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۷.
جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷-۱۵۸.
دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.
بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۰.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۹۹۲م، ج۵، ص۱۸۴.
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ بخاری، سرّالسلسله العلویه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الارشاد، چاپ رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۳۵.
طبری، دلائل الامامه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.
مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا، لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقیزاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند.
اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۵ق، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵
ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۲۹
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ بخاری، سرّالسلسله العلویه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰
مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۲-۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶
مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۲۶۹
اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸
اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸
سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۴۹
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵؛ بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷،۱۱۳
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹.
ابن فندق، لباب الانساب، ۱۳۸۵، ص۳۵۵.
واعظ کاشفی، روضه الشهدا، ۱۳۸۲ش، ص۴۸۴.
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۱۰۹؛ طبری، دلائل الامامه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴.
ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۲.
ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۵، ص۳۳۸؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۴۹.
طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۱۹.
طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۱۹ به نقل از کاندهلوی، حیاه الصحابه، ج ۳، ص۶۳
نصر بن مزاحم، وقعه صفین،۱۴۰۳، ص۳۱-۳۲
ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۶۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۶، ص۲۲۰
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۸، ص۱۳۱.
طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۲۸-۲۹.
طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۵.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹، ج۲، ص۳۵۱.
از جمله رجوع کنید به: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۴؛ ابنبابویه قمی، الإمامه والتبصره، ص۱۰۴.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰.
کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۲۹۷.
کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۳۰۱.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱.
کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۳۰۴.
کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۲۹۱.
شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷.
دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۲؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۲.
جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۵.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۹۹۳م، ج۳، ص۲۹۱.
دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۴؛ کشّی، رجال الکشی، ۱۳۴۸، ص۴۸.
ابن سعد، البقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۴۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۹۹۱، ج۴، ص۳۴۹ـ۳۵۰.
دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۴-۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابن قتبیه، الامامه والسیاسه، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴.
ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۴۱۸ق، ج۱۰، ص۴۴۰؛ شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸، ص۵۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۲۰۶.
طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۶.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبى، دار الصادر، ج۲، ص۲۳۱؛ شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸، ص۴۸؛ اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۴۲۱، ج۱، ص۵۷۴.
ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۸، ص۷۹.
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۴.
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.
ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۱۱.
ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۶۸
گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹، ج۱، ص۳۹۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۳۲.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۳۸.
ابومخنف، مقتلالحسین، مطبعه العلمیه، ص۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۳.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۴.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۶.
مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۶.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۷-۱۵۹؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۶-۳۸.
مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۴۱.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۶۰؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۶.
ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۵۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار الفکر، ج۸، ص۱۵۹ و ۱۶۱.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۸، مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۶۷؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۱.
ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، ص۸۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۴؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۶۸.
دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۲.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۴؛ ابن مسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۷۱.
بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۸۹.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۷؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۹۱.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۱-۹۴.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک،۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۷؛ شیخ مفید، الارشاد،۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۹.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۸۰.
مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۱؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰، ج۱، ص۴۶۹.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۴۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، دار المعرفه، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۲؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۱۲.
بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.
الارشاد، المفید ، ج۲، ص۱۱۳، بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۹.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۴۵۵
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.
مقرم، مقتل الحسین، ۱۴۲۶ق، ص۳۳۵-۳۳۶.
اشتهاردی، هفت ساله چرا صدا درآورد؟، ۱۳۹۱، ص۱۵۴.
سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۲۷-۲۲۸.
صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ۱۳۸۷، ص۱۵۷-۱۵۸.
صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۲۹۶-۲۹۹.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۴۵۸-۴۵۹؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۷.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۳۱۷.
امام خمینی، صحیفه نور، ۱۳۷۹، ج۱۷، ص۵۸.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲، ۴۵۳؛ شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، دارالنشر، ج۳، ص۹۵.
احمد بن حنبل، المسند، دارصادر، ج۳، ص۲۶۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۵.
طبرانی، المعجم الکبیر، دارالنشر، ج۳، ص۱۰۱.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۶، ص۴۱۹-۴۲۲؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳، ۱۵.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۷؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۷.
انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۳۸۵.
ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳× ص۱۹۸-۱۹۹؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۰۲.
مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۲۳ق، ج۱۵، ص۱۹۰؛ کلینی،الکافی،۱۳۶۳، ج۱، ص۲۸۷.
مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۱، ص۱۶۸.
زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ذیل آیه ۶۱ آل عمران؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۰۵ق، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.
احمد بن حنبل، مسند احمد، دارصادر، ج ۱، ص۳۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۹۹؛ شوکانی، فتح القدیر، عالم الکتب، ج۴، ص۲۷۹.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۳.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۱۴ـ۴۱۶.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۹۵؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۲۶۹.
ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۱۶۶-۳.۱۷
کلینی، الکافى،۱۳۶۲، ج۱، ص۵۲۸؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱، ص۱۴۵.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۲۳-۲۴۹.
منقری، وقعه صفین، ۱۴۰۳، ص۱۴۲.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۴۶۵.
ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۶۶.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۸۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۹۸، ص۶۹.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۴۱۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۸۱.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۸۵.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۷۰، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ برای موارد مشابه رجوع کنید به ابن حزم، المُحَلّی، دارالفکر، ج۸، ص۵۱۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۷۶.
اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۷۵.
ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۸.
شیخ صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۳۵.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۰۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۷.
رجوع کنید به: «عزاداری ماه محرم در کشورهای جنوب شرقی آسیا برگزار میشود»؛ «آداب و رسوم مردم شهرهای مختلف ایران در ماه محرم».
بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰۶.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۵، ص۱۹۶.
آئینهوند، سنت عزاداری و منقبتخوانی، ۱۳۸۶ش، ص۶۵-۶۶ به نقل از ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۳؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۹۹۲م، ج۷، ص۱۵.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، باب۳۴، ص۲۷۸-۲۹۶.
جامع زیارات المعصومین، ۱۳۸۹، ج۳، ص۳۶-۶۹.
ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۱۵۸-۱۶۱.
شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱، ص۷۸۷.
ابن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۴ق، ص۲۲۵.
خبرگزاری ابنا
رمز و راز آن پرچم سرخ – مرکز ملی پاسخگویی
طباطبائی یزدی، العروه الوثقی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۶۴.
کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ۱۳۷۶، ص۵۱ـ۵۲ و ۵۸ـ۶۰.
آل طعمه، کربلا و حرمهای مطهر، مشعر، ص۸۹-۱۱۲
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۴۷۷.
نگاهی نو به جریان عاشورا، ۱۳۸۷ش، ص۴۲۵.
شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۲۷؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹، ج۲، ص۲۱۱.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۷۶-۴۱۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۷؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۲۳ق، ج۱۵، ص۱۹۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۹۹.
مراجعه کنید به حسینی شاهرودی، «امام حسین (ع) و عاشورا از دیدگاه اهل سنت» و ایوب، م، ترجمه قاسمی، «فضایل امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت»
ایوب، م، ترجمه قاسمی، «فضایل امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت»
ابوبکر ابن عربی، العواصم من القواصم، المکتبه السلفیه، ص۲۳۲.
ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۳۰-۵۳۱.
سایت گنجور
ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۱۷.
ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۱۶.
آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۸.
عقاد، ابوالشهداء، ۱۴۲۹ق، ص۲۰۷.
عقاد، ابوالشهداء، ۱۴۲۹ق، ص۱۴۱.
طه حسین، علی و بنوه، دارالمعارف، ص۲۳۹.
فروخ، تجدید فی المسلمین لا فی الإسلام، دار الکتاب العربی، ص۱۵۲.
ناصری داودی، انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت، ۱۳۸۵، ص۲۸۷-۳۱۹.
موسوعه کلمات الامام الحسین، مقدمه، صفحه ز.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۹۵، ص۲۱۴.
کرباسی، دائره المعارف الحسینیه، دیوان الامام الحسین، ۲۰۰۱م. ج۱ و ۲.
ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۲۳۷-۲۴۰.
مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۹۷-۹۸.
خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳، ج۱، ص۲۷۳.
میانجی، مکاتیب الائمه، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۸۳-۱۵۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۹۲.
ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۲۴۵.
اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۷۳.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹، ج۴، ص۶۸.
خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۲۷۳.
ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۲۴۸.
اسفندیاری، «کتابشناسی کتابشناسیهای امام حسین(ع)» ۱۳۷۹، ص۴۱.
صفر علیپور، کتابشناسی اختصاصی امام حسین، ۱۳۸۱، ص۲۵۵.
اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین(ع)، ۱۳۸۰، ص۴۹۱.
آشنایی با دائره المعارف حسینی .
صاحبی، مقتل و مقتلنگاران، ۱۳۷۳ش، ص۳۱.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی سایت : کلکسیون طراحی