۞ پیامبراسلام(ص):
عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابی‌طالب(ع). سرلوحة پروندة هرمؤمن(قیامت)دوستی ومحبت علی بن ابی‌طالب(ع)است.(مستدرک حاکم، ج٣، کنزالعمال،ج١١، ص٦١٥)

موقعیت شما : صفحه اصلی » چهارده معصوم (ص)
علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

علی بن موسی الرضا علیه‌السلام (۱۱ ذی القعده ۱۴۸ ه . ق – ۳۰ صفر ۲۰۳ ه. ق) فرزند امام کاظم(علیه اسلام) و نجمه خاتون (سلام الله علیها) هشتمین امام شیعیان اثنی عشری است. کنیه ایشان، ابوالحسن می باشد و مدت امامتشان ۲۰ سال است که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت […]

علی بن موسی الرضا علیه‌السلام (۱۱ ذی القعده ۱۴۸ ه . ق – ۳۰ صفر ۲۰۳ ه. ق) فرزند امام کاظم(علیه اسلام) و نجمه خاتون (سلام الله علیها) هشتمین امام شیعیان اثنی عشری است. کنیه ایشان، ابوالحسن می باشد و مدت امامتشان ۲۰ سال است که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت امین (چهار سال) و ۵ سال اول خلافت مأمون عباسی.[۱]

آن حضرت بیشتر مدت زمان زندگی خویش را در شهر زادگاهشان مدینه حضور داشتند ولی در سال ۲۰۰ هجری به اصرار مأمون عباسی و بالاجبار راهی شهر مرو محل خلافت این خلیفه عباسی شدند. در مرو مأمون حضرت را مجبور به پذیرش عنوان ولایت عهدی کرد و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری مأمون ایشان را با زهر مسموم کرد و به شهادت رساند. محل دفن جسد ایشان بعدا به مشهد الرضا معروف شد و امروزه زیارتگاه بزرگ شیعیان جهان است.
ولادت
امام علی بن موسی رضا علیه السّلام بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال ۱۴۸ [۲] و بنا به قول اندکى دیگر از آنان ، در سال ۱۵۳ [۳] در ۱۱ ذى‌ القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه چشم به جهان گشود.

مادر
درباره نام مقدّس این خانم، راویان اختلاف دارند.برخی آن حضرت را خیزران[۴] نامیده اند و گفته اند که ایشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده ست. برخى گفته‌ اند اسم او نجمه[۵] و کنیه‌ اش امّ البنین بوده و برخى نام آن بانو را تکتم[۶] دانسته ‌اند.

شیخ صدوق در مورد ایشان می نویسد:«ایشان از زمره زنان شریف غیر عرب و کنیز حمیده خاتون مادر امام موسى علیه السّلام، و از زنان شایسته در عقل و دین و شرف بود و بانویش حمیده را بسیار محترم مى‌ داشت و از روى احترام به او هرگز در مقابلش نمى ‌نشست. بنابراین حمیده به پسرش امام موسى علیه السّلام گفت:«اى فرزند، یقینا تکتم کنیزى است که من هرگز بهتر از او را ندیده‌ام و شکّى ندارم که خداوند به او فرزندانى عطا خواهد کرد. من او را به تو بخشیدم و سفارش مى‌کنم که با مهربانى با او رفتار کنى.» [۷]

مشخصات ظاهری
بسیارى از مورّخان گفته‌ اند که امام رضا علیه السّلام خرمایى یا عمیقا سرخ رو بودند[۸]، و در برخى اسناد گفته شده است که ایشان سفیدرو بودند و قدّى میانه داشتند[۹] و مانند جدّ بزرگوارشان پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله بوده اند[۱۰] و مانند جدّشان در تمام صفات اخلاقى و تربیت عالى بر سایر پیامبران برترى داشته اند.

همچنین بر انگشتر حضرت حک شده بوده است «ولى اللّه» [۱۱] و انگشتر دیگرى داشته اند که بر آن نوشته شده : «العزّه للّه» [۱۲]. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را « ما شاء الله و لا حول و لا قوّه الّا بالله » نوشته اند.[۱۳]

کنیه والقاب
کنیه
امام کاظم علیه السّلام کنیه ابوالحسن را به ایشان عنایت فرمودند.[۱۴] و به على بن یقطین گفتند:اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من کنیه خیش را به او داده‌ ام.[۱۵] البته امام کاظم نیز کنیه شان ابو الحسن بوده است و این کنیه میان پدر و فرزند مشترک امی باشد. بدین جهت امام کاظم علیه السّلام را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابو الحسن دوم» مى ‌نامند.

البته ابوفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین به نقل از اباصلت کنیه ابوبکر را نیز به ایشان نسبت می دهد که از آن به ندرت استفاده می شده است .[۱۶]

حرم امام رضا علیه السلام در مشهد
القاب
امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب بسیار زیادی می باشند.برخى از القاب آن حضرت عبارتند از:

رضا
صابر[۱۷]
زکی[۱۸]
وافی[۱۹]
سراج اللّه‌[۲۰]
قرّه عین المؤمنین‌[۲۱]
مکیدات الملحدین‌[۲۲]
صدیق[۲۳]
فاضل[۲۴]
همسران و فرزندان
در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است.اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته اند.عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده اند.اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۲۵] همچنین همسر دیگری نیز که برای امام ذکر شده است که او ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.

در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یک دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.امّا شیخ مفید بر این باور است، که امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، این است که آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌.[۲۶]

امامت
با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام ، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام کاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این صحابه را که روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل کرده‌ اند، ذکر مى‌کند که مهمترین آنها: داود بن کثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى‌ باشند.[۲۷]

با این حال باز به دلیل تقیّه و نیز فرصت طلبى اشخاصى که اموالى از طرف‌ کاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند[۲۸] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست که در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشکلاتى به وجود آمد.این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود ، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انکار کرده و در میان شیعه شایع کردند که امام کاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است.[۲۹]

پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام دو گرایش عمده بنامهاى قطعیّه و واقفیه پدید آمد. قطعیّه رحلت امام کاظم علیه السّلام را تأیید کرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.[۳۰]اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند.[۳۱]ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت آنها را اینگونه بیان فرمودند:« در حیرت زندگى مى‌کنند و نهایت در حال کفر مى ‌میرند.»

سفر به بصره و کوفه
بعد از شهادت امام موسى کاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش و براى از بین بردن اشتباهات مبهم آنهایى که از حقیقت منحرف شده بودند، به بصره و کوفه سفر کرد. او در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سکونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه ‌اى برگزار کرد که در میان آنها عمرو بن هداب نیز که از اهل بیت علیهم السّلام برگشته بود و نسبت به آنها سرسختى به خرج مى ‌داد، حضور داشت.ایشان همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت را هم شرکت دادند و جواب تمام سؤال های آنها را به نحو احسنت دادند.[۳۲] از نکات قابل توجه این جلسات آن بود که امام در مناظراتی که با مردم دیگر سرزمین های اسلامی داشتند ، جواب آنها را به زبان خود مردم آن سرزمین می دادند.

امام و خلفای معاصرشان
طول مدت امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام مقارن بود با ادامه‌ی حکومت هارون الرشید، خلافت امین و خلافت مأمون.

امام و هارون الرشید
در زمان هارون الرشید همچون زمان پدربزرگ سفاکش منصور عباسی بر شیعیان و علویان بسیار سخت گرفته می شد و آنان را بسیاز آزار می دادند.امام عمیقا از محنتى که به دست هارون به پدرشان موسى بن جعفر علیه السلام رسیده بود و سرانجام نیز پس از سالها حبس با سم ایشان را به قتل رسانده بود ناراحت بوند.همچنین ایشان نسبت به بزرگان علوى که سخت مورد عذاب و شکنجه قرار مى‌ گرفتند و آنها را در هر جا مى‌ یافتند ، مى‌ کشتند بسیار ناراحت بودند.

نگرانی اصحاب از کشته شدن امام
زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر (ع) را کشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنیتى کشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند.با این حال امام رضا علیه السلام مشغول نشر احکام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. به هر حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد.محمد بن سنان می گوید:« من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى(یعنى اظهار امامت کردى) و جاى پدرت نشستى در حالى که خون شما از شمشیر هارون مى‌ چکد.امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این کار جرأت داد آنچه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود که: «اگر ابو جهل بتواند یک مو از سر من کم کند من پیغمبر خدا نیستم.» و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند شاهد باشید که من امام نیستم.[۳۳]»

نفرین امام در حق برامکه
برامکه نقش خطرناکى در ابتلاى امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) به مصیبت داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به کینه ‌جویى نسبت به این دو بزرگوا واداشتند. امام رضا علیه السلام کاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد کرد. محمد بن فضیل نقل کرده«در سالى که هارون الرشید برامکه را قتل عام کرد و بلا بر آنها نازل شد ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ کرد، سپس سرش را خم کرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامکه نسبت به آنچه با پدرم کردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت کرد.طولى نکشید که بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.[۳۴]»

حمله و غارت خانه امام
هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) که بر ضدّ خلیفه شورش کرده بود فرستاد، به او دستور داد که به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت کند و براى آنها هیچ جامه ‌اى را باقى نگذارد مگر یک جامه براى هر کدام از آنها.

جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله کرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد از جمله دختران پیامبر خدا (ص) و خانواده‌ اش را در یک اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست. من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت کنم درست همان گونه که هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم که همه چیزهایى را که پوشیده‌ اند بگیرم.

امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دکمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى کرد و به دست جلودى داد تا آنها را به طاغى بغداد هارون الرشید تسلیم کند.[۳۵]

امام و امین عباسی
محمد امین پس از مرگ پدرش عهده ‌دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است . وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و علم و علم آموزی کراهت داشته است . به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد ، امام رضا(علیه اسلام) فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.

امام و مأمون
پس از آنکه امین خلیفه عباسی برادرش را حاکم مرو بود از حکومت آنجا خلع کرد،مأمون که بر خلاف تمام خلفای قبل از خودش معتزلی بود ، مذهب علیه او شورش کرد و با کمک مردم خراسان و به خصوص سردارش طاهر بن حسین توانست بر نیروهای خلیفه غلبه کند و پس از آنکه امین را به قتل رساند ، به خلافت رسید.مامون را می توان از قدرتمند ترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست . خلیفه ای که برخلاف پیشینیاش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند،علاقه ی وافری به علم و ترویج آن داشت.

با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب می دانست که وجود ائمه اطهار برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد.اما او برخلاف پدرانش که سعی می کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند ، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (علیه اسلام) بود. اما با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون می توان از حقیقت امر اگاه شد. با توجه به این سخنان می توان هدف مأمون در واگذاری ولایتعهدی به امام را در موارد زیر خلاصه کرد:

جذب یاران و شعیان امام به طرف خود
پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان
کنترل اعمال و رفتار امام رضا(ع)
کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شعیانشان
سرکوب قیام های علویان
سفر امام رضا به خراسان
پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد.اما امام در برابر این پیشنهادهای مأمون واکنش های نشان دادند از جمله :

امتنا از خارج شدن از مدینه و رفتن به مرو
روشن گری امام در هنگام وداع از مردم مدینه :شیخ صدوق از معول سجستانى آورده:« زمانى که براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیکى به مدینه آمد، من در آنجا بودم.امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ کرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.[۳۶]»
نبردن هیچ یک از اعضای خانواده خویش به دلیل نامعلوم بودن سرنوشت ایشان:از حسن بن على وشّاء نقل شده که امام به او فرمودند:«موقعى که مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.

مسیر حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان
چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست کسانى را که درک درستى داشتند، به ویژه شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌»

انتصاب امام جواد(ع)
امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او کرد و سپس به فرزندش گفت:«به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته‌ ام که از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت کنند. و به اصحابش او را معرفى کرد که جانشین وى خواهد بود.»

مسیر حرکت امام به مرو
امام رضا علیه السلام قبل از اینکه به خراسان برود، به خانه خدا رفت‌ و سپس بیت اللّه الحرام را به سوى خراسان ترک کرد و از هر شهر و ناحیه ‌اى که عبور مى ‌کرد توسط مسلمین مورد تکریم و تجلیل قرار مى‌ گرفت و مردم بسرعت خود را به او رسانده و با بوسیدن دستش تبرّک مى‌ جستند و از او درخواست مى‌ کردند که نزد آنها بماند تا به او خدمت کنند، و مسائل دین خود را از او مى‌پرسیدند و او پاسخ مى‌ داد. برای سفر امام به خراسان دو مسیر نقل کرده اند که معروف ترین آن عبارت است از : نقره ، بصره و سپس وارد شدن به ایران از دروازه ورودىِ شلمچه و پس از آن عبور از شهرهاى اهواز، اقلید، ابَرقوه، یزد، رباط پشت‌ بادام و طبس وارد شهر نیشابور شدند و پس از عبور از نیشابور ، وارد روستاى ده‌سرخ و سپس سناباد (مشهد کنونى) شدند و در نهایت ایشان ،به پایتخت حکومت مأمون یعنى مرْو، رفتند.

امام در نیشابور
در نیشابور چنان استقبال مردمى بى ‌نظیرى از ایشان به عمل آمد که مانند آن در تمام تاریخ دیده نشده بود، و در صف جلو استقبال کنندگان، بزرگان علما و فضلا و مردان حدیث بودند.سپس مردم از امام خواستند تا برایشان حدیثی نقل کنند و امام نیز برای آنها حدیث سلسله الذهب را نقل کردند.

امام و مساله ولایتعدی
مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام جریان ولایتعهدى آن حضرت است.جریانی که به موجب آن حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.

پس از آنکه امام به مرو رسیدند ، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى که مأمون در صفّ مقدم استقبال کنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند.

پس از مستقر شدن امام در مرو ، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد.اما امام کاملا از قصد مأمون آگاهى داشت.چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت برادرش امین را کشته بود و بغداد را خراب کرده بود. به همین دلیل به او گفتند:« اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»

تحمیل ولایتعهدی به امام
پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام ، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد.اما این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت ، امام را در وضعیتى قرار داد که از پذیرفتن آن ناچار بود.[۳۷] امام انگیزه مأمون را این در دیدار با او این چنین بیان می کنند:«از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید ، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟»

مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت:« تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم.[۳۸]»

نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:

احدى را به عنوان والى در کار دولتى منصوب نکند.
هیچ کس را عزل نکند.
هیچ رسمى را نقض نکند.
در امور دولتى مشاورى از دور باشد[۳۹].
مأمون با این شرایط موافقت کرد و سندی مبنی بر ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته شد که به امضای امام و مأمون رسید و پس آن مأمون مجلسی در رمضان سال هجری ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و سکه های دینار و درهمی به نام امام رضا (علیه السلام) ضرب شد.

عصر ولایتعهدی امام
در زمان ولایتعهدی امام اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد:
دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی
بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین
شورش که زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او . مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.
در سال ۲۰۱ هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم ، ایشان بخوانند.امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی علیه اسلام پذیرفتند.در روز عید امام با شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نماز عید شدند ، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند.مردم از جمعیتی که همراه امام شده بودند ، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل ، امام را در نیمه راه بازگرداند.
طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود.این عمل امام ، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد.پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«…. حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که مادّه بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌![۴۰]»
اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام
در قرن دوم هـ.ق که امام رضا علیه‌السلام می‌زیستند، مراکز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و میان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جویندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دین پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشید و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق علیه‌السلام و امام موسی کاظم علیه‌السلام و امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.

حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنیا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشید و مأمون زندگی کردند و این زمانی بود که فرهنگ و فکر اسلامی به خوبی پایه گرفته بود و در آن زمان مؤسسین مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌کردند. مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد.

امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پناه اهل فکر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی که اهل فقه و شرع را هدایت و توجیه می‌کردند به محور آن‌ها تبدیل شده بودند.

شهادت امام رضا علیه اسلام
شهادت امام رضا علیه السلام بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز ۳۰ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.

اخلاق امام رضا علیه‌السلام
از ابراهیم بن عباس نقل شده است که گفت: «هیچ کس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام که از هیچ کس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسى جفا کند؛ ندیدم کلام کسى را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتى را که مى توانست برآورده سازد، رد نمى کرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى کسى که نشسته بود دراز نمى کرد؛ ندیدم به یکى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلکه خنده او تبسم بود؛ چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها کم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یک عمر است؛ بسیار صدقه پنهانى مى داد».

ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی که دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انکار کنند.

احادیثی از امام رضا علیه‌السلام
«لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقهَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَهِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بنده‌اى حقیقت ایمانش را کامل نمى‌کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبت‌ها و بلاها».[۴۱]
«وَقِّرُوا کِبارَکُم وَارحَمُوا صِغارَکُم وَصِلُوا اَرحامَکُم؛ به بزرگترهایتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید و صله رحم نمایید».[۴۲]
«مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست».[۴۳]
«اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است».[۴۴]
«اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَهَ؛ از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو امت‌های گذشته را نابود کرده است».[۴۵]
«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم تقوا را درباره‌ی نعمت‌های الهی را رعایت کنید و نعمت‌ها را به گناه و معصیت از خود مرانید».[۴۶]
منبع:
الطبرسی، ج۲، ۱۴۱۷ه‍.ق.، صص۴۱-۴۲.
الکافى، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الارشاد، ص ۳۴۱؛ التهذیب، ج ۶، ص ۸۳
عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۱. نوبختى سال ۱۵۱ را نقل کرده است. نک: فرق الشیعه، ص ۹۶
تذکره الخواص، ص ۳۶۱
کشف الغمّه، ج ۳، ص ۱۰۲
عیون اخبار الرّضا، ج ۱، ص ۵
عیون اخبار الرّضا، ج ۱، صص ۱۴ و ۱۵.
اخبار الدول، ص ۱۱۴.
الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص ۱۹۹
الدّرّ النّظیم، ص ۲۱۰
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴
الدّرّ النظیم، ص ۲۱۰
بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲، از کافى‌
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴
ابو الصّلت هروى مى‌گوید: روزى مأمون از من سؤالى کرد و من هم در رابطه با سؤال، پاسخ دادم که ابو بکر چنین و چنان گفت. مأمون از من پرسید: «کدام ابو بکر؟ ابو بکر ما، یا ابو بکر عامّه؟» من پاسخ دادم: ابو بکر ما. عیسى گفت: من از ابو الصلت پرسیدم که ابو بکر شما کیست؟ او پاسخ داد: على بن موسى. به او این کنیه داده شده بود.مقاتل الطّالبیین، ص ۵۶۱.
جوهره الکلام فى مدح الساده الاعلام، ص ۴۳
الصراط السوى، ص ۱۹۹.
تذکره الخواص، ص ۳۶۱
الدرّ النظیم، ص ۲۱۰.
الدرّ النظیم، ص ۲۱۰.
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴.
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴.
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴.
الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بی‌تا، ج۱، ص۴۹۲، منتهی الامال، ج۲، ص۵۷۱
محمدجواد فضل الله‌ ، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)ص:۴۴-۴۵
الارشاد، ص ۳۰۴
إعلام الورى، ص ۳۰۳
رجال کشى، ص ۴۶۰
الملل و النّحل، شهرستانى، ج ۱، ص ۱۵۰؛ اصطلاح قطعیّه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مى‌شد.
الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۵۰
بحار الانوار، ج ۱۲، صص ۲۱- ۲۳.
اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۹۷.
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۲۵
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۱
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۱۸
مقاتل الطالبیین، ص ۳۷۵
امالى صدوق، ص ۴۳؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۰
عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۹
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۹
بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۹، ح ۱.
عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۶۵.
سفینه البحار، ص ۹۸.
مسند الامام الرضا علیه‌السلام، ج ۱، ص ۶۹.
بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۶.
عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۱۶۹.
دانشنامه اسلامی

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن