۞ پیامبراسلام(ص):
عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابی‌طالب(ع). سرلوحة پروندة هرمؤمن(قیامت)دوستی ومحبت علی بن ابی‌طالب(ع)است.(مستدرک حاکم، ج٣، کنزالعمال،ج١١، ص٦١٥)

موقعیت شما : صفحه اصلی » علوم اسلامی
در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟

در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟

در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟

مفهوم‌شناسی جهل
بیشتر اهل لغت جهل را به معنای نادانی و در مقابل علم معنا کردند؛ همچنین به معنای سفاهت (ضد حلم) و بی‌اعتنایی به حق نیز می‌دانند.[۱]
راغب اصفهانی بر این باور است که جَهْل‏ بر سه گونه است:
اوّل. خالى بودن نفس و خاطر انسان از علم و دانش.
دوّم. اعتقاد و باور داشتن چیزى بر خلاف آنچه که هست.
سوّم. انجام کارى بر خلاف آنچه که باید انجام شود؛ خواه درباره آن اعتقاد درستى داشته باشد یا اعتقاد وى ناصحیح و فاسد باشد؛ مثل کسی ‌که عمدا نماز را ترک می‌کند.[۲]
کاربرد جهل در آیات
برخی از محققان معتقدند واژه «جهل» در قرآن بیشتر به معنای سفاهت و بی‌اعتنایی به حق به کار رفته است. آیاتی که در زیر می‌آید در آنها جهل به معنای سفاهت و بی‌اعتنایی به حق آمده است:
۱٫ آیه «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ‏ الْجاهِلِینَ»؛[۳] [یوسف گفت: خدایا] اگر مکر و نیرنگ آنها(زنان) را از من باز نگردانى، به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.
مقصود از جهالت در این‌جا نشان دادن تمایل به زنان است؛ یعنی و از کسانى می‌‌شوم که سفیه‌‏اند و به حقایق بی‌اعتنا هستند.
۲٫ آیه «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ‏ جاهِلُونَ»؛[۴] [یوسف]گفت: «آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آن‌گاه که جاهل بودید؟
در این‌جا برادران یوسف از کار و عمل خود بی‌‏خبر نبودند، بلکه جهالت آنها همان بی‌‏اعتنایى بود؛ زیرا که آنها یوسف را می‌‏شناختند و می‌دانستند کار خلاف می‌کنند. این جهالت باعث مسئولیّت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت به معناى آگاهی نداشتن، حسابش چندان سخت نیست، بویژه که با عناد توأم نباشد.
۳٫ آیه «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ‏ الْجاهِلِینَ‏»؛[۵] گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه می‌‏برم از این‌که از جاهلان باشم»!
مراد آن است که مسخره کار مردان سفیه و بی‌‏اعتنا به حقایق است و کار کسانى است که بر خلاف آنچه درک می‌کنند کار انجام می‌دهند.
۴٫ آیه‏ «لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ‏ تَجْهَلُونَ‏»؛[۶] آیا شما به جاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان می‌‏روید؟! شما قومى نادانید!
یعنى خود را به بی‌‏اعتنایى می‌‏زنید. این‌گونه جهالت‌‏ها همه توأم با علم‌‏اند؛ یعنى عامل در وقت عمل نسبت به فهم و عقیده‌‏اش عالم و نسبت به عملش بی‌‏اعتنا است و علت مسئول بودن همان است.
البته، واژه جهل در برخی از آیات به معنای عدم علم نیز آمده است؛[۷] مانند «یَحْسَبُهُمُ‏ الْجاهِلُ‏ أَغْنِیاءَ».[۸]
در روایات نیز چنین است که در برخی موارد واژه جهل در برابر عقل به کار رفته است و گاهی در برابر علم آمده است.
رابطه علم و عقل
در مورد رابطه علم و عقل، از مجموع روایاتی که در این زمینه وارد شده می‌توان چنین نتیجه گرفت:
الف. عقل پایه و اساس وجود انسان است.[۹]
ب. عقل به منزله امیر و فرمانده وجود انسان است.[۱۰]
ج. عقل معیاری برای شناخت واقعیت و راستی‌آزمایی علم است.[۱۱]
د.  علم در سایه تأیید عقل به دست می‌‌آید؛ یعنی علم نتیجه عملکرد عقل است.[۱۲]
هـ. علم از شاخه‌های عقل است.[۱۳]
و. علم ابزار عقل است.[۱۴]
البته، از آن‌جا که علم از شاخه‌های مهم عقل و ابزاری بسیار ارزش‌مند برای عقل است، گاهی در روایات از او تعبیر به برادر انسان مؤمن(عاقل) شده است.[۱۵]

[۱]. «الجَهْل‏: ضد الحِلْم»؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، ۱۹۸۸م؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. «هو یَجْهَلُ‏ على قومِه: یتسافه علیهم»؛ زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغه، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م. جهل: نادانى. جاهل: نادان. سفیه. بی‌اعتنا. قرشى، على اکبر، قاموس قرآن، واژه «جهل»، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
[۲]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ج ۱، ص ۴۲۷، واژه «جهل» تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
[۳]. یوسف، ۳۳٫
[۴]. یوسف، ۸۹٫
[۵]. بقره، ۶۷٫
[۶]. نمل، ۵۵٫
[۷]. قاموس قرآن، ج ۲، ص ۸۰ – ۸۲،
[۸]. بقره، ۲۷۳٫
[۹]. «دِعَامَهُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۱، ص ۲۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ‏ إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا الَّتِی لَا یُنْتَفَعُ بِشَیْ‏ءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ‏ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ زِینَهً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ‏ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ الْبَاقِی وَ هُمُ الْفَانُونَ وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَى مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزُولُ وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَهَ فِی الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِی الْعِلْمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَیْهِ الْعَقْل»‏. همان، ص ۲۹٫
[۱۰]. «الْعَقْلَ‏ أَمِیرُ جُنُودِهِ». کافی، ج ۲، ص ۴۷٫
[۱۱]. «مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ بِالْعَقْل». کافی، ج ۱، ص ۱۷‏.
[۱۲]. «التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ یُعْتَقَدُ». همان.
[۱۳]. «الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَهُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ»‏. همان، ص ۲۵٫
[۱۴]. «لَا یُفْلِحُ مَنْ لَا یَعْقِلُ وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَم‏». همان، ص ۲۶٫
[۱۵]. «إِنَّ الْعِلْمَ‏ خَلِیلُ الْمُؤْمِنِ». کافی، ج ۲، ص ۴۷٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن